جوهر روی لباس شاهزاده {9}

435 110 13
                                    

کم کم وقتش رسیده بود که بره و شاهزادش رو بیدار کنه تا برای حمام آماده بشه سرشو پایین انداخته بود و با عجله سمت تخت مخصوص شاهزادش حرکت میکرد که به یه نفر خورد

+یاااااا.

-منو ببخشید من عجله دارم.

دوباره حرکت کرد اما لباسش از پشت کشیده شد چشماش گرد شد و به عقب برگشت

-داری چیکار میکنی؟.

+نمی تونی بری اونطرف.

-من باید برم شاهزاده ام منتظر منه از سر راهم برو کنار.

+تو مثل اینکه متوجه نیستی چی بهت گفتم به این چهره زیبا نگاه نکن وقتی عصبانی بشم هیچی جلو دارم نیست.

کیونگسو بخاطر اعتماد به نفس بیش از حد اون مرد به بینیش چینی داد و دستاشو به کمرش زد

-اونوقت کی بهت همچین دروغ مضحکی رو گفته که تو زیبایی.

+هاه...البته تو یه خدمتکار ساده ای و در مورد آوازه ی زیبایی کیم سوکجین که همه جا پیچیده نشنیدی.

مثل مردی که حالا فهمیده بود اسمش سوکجینه پوزخندی زد

-اوه البته آخه مردم اینجا لب آویزون و چشای کج و کوله ی تو رو زیبایی حساب نمیکنن.

سوکجین لباشو به هم فشار داد سرش شروع به لرزیدن کرد با دیدن لبخند بدجنسانه ی اون ندیمه شروع به داد و بیداد کرد و سرشو به طرفین تکون داد

+فکر کردی خودت چی هستی هااااااا حتی کوتوله های توی دلقک خونه ها هم از تو قد بلند ترن.

کیونگسو هر لحظه با هر حرف سوکجین داغ تر میشد سرشو جلو برد و اونقدر داد زد که رگ گردنش ورم کرد

-گنده تر از دهنت حرف نزن فکر کردی خودت کی هستی حالا که اینطوریه علف هرز های اینجا هم از تو چاق ترن.

سوکجین به شونه ی کیونگسو ضربه زد و اونو هل داد کیونگسو نگاهی به خودش انداخت جلو رفت و متقابلا سوکجین رو محکم تر هل داد به نوبت همو محکم تر هل میداد تا جایی که همزمان یهو فریاد کشیدن و به هم پریدن سرشون رو به هم کوبیدن و دستاشون رو ناشیانه تو هوا تکون میدادن تا همو بزنن

-دراز بی خاصیییتتت.

+کوتوله ی دست و پاچلفتیییی آآآآآخخخخ چشمم...چشاتو از کاسه در میاااارمممم...

با انداختن کلاه های همدیگه خم شدن و دستاشون رو سمت موهای همدیگه بردن و شروع به کشیدن کردن

-عااااااا...وحشی بی کفایت...

+خفه شو تو حتی بلند نیستی وسط دعوا حرف بزنی.

روی زمین افتادن هر کدوم که روی اون یکی قرار میگرفت سود بیشتری توی کتک زدن میبرد

-نشونت میدممم..

slave of revenge (به بردگی انتقام)Where stories live. Discover now