طعم واقعیت {23}

467 113 34
                                    

ردای سیاهش رو پوشید وقتی برای تجملات نداشت تهیونگ و سوکجین همراه با ندیمه هاش پشت سرش راه میومدن چندیدن آدم صاحب نسب توی اون سالن منتظرش بودن تا جونگکوک رو وارد بازی سیاست کنن حتی نمیدونست بابت چی قراره باز خواست بشه و از سرنوشتش توی اون سالن هیچ خبری نداشت اما فقط از اینکه جیمین رو تنها توی قصر ول کرده آشفته و عصبانی بود سوکجین نگران بود و میدونست شاهزاده اش حتی چیزی نخورده و داره به سالن مزاکرات میره

+عالیجناب چرا آشپز های دربار رو از آشپزخونتون بیرون کردید کلی مواد غذایی براتون به عنوان هدیه اومده اما شما همه رو رد کردید اینطور برای آماده شدن غذاتون باید منتظر بمونید.

-بزودی آشپز های جدید استخدام میشن و مواد غذایی رو خودشون تامین میکنن.

تهیونگ هم نگران بود شاهزاده اش تخت فشار بود و رسیدگی به مشکل های کوچیک اونو بیشتر اذیت میکرد

+شما این روزا درگیر هستین این سختگیری شما رو بیشتر تحت فشار قرار میده.

-چیزی در مورد گیاه برگ بوی کوهستانی میدونید؟.

تهیونگ و سوکجین با تعجب از سوال بی ربطش بهم نگاه کردن و تهیونگ پرسید

+شما این گیاه رو چطور میشناسید؟.

-تشخیص بوی این گیاه از توی چایی که ملکه بهم داد کمی مشکل بود اما قابل امکان بود.

سوکجین و تهیونگ با وحشت به چهره ی جدی و مطمعن جونگکوک نگاه میکردن قصد ملکه از این کار وقیحانه چی بوده؟! سوکجین آب دهنش رو قورت داد

+ا..اما عالیجناب این گیاه...

-کاملا باخبرم...اواخر بهار گلای صورتی و سفید میده که ظاهری دلفریبی دارن اما پشت این ظاهر زیبا و دلپسند سم خطرناکی وجود داره که باعث میشه قلب تند تر یا کند تر از حد معمول بتپه ، درسته عملکرد این گیاه خیلی کنده اما در نهایت باعث میشه قلب از حرکت بی ایسته.

تهیونگ شمشیرش رو توی دستاش فشار داد شرم میکرد از اینکه تو حفظ جون شاهزاده اش نا توان بوده

+چرا ایشون باید یه همچین قصد شومی داشته باشن.

-اون بارداره.

سوکجین اخمی کرد این رو نمیتونست به عنوان یه دلیل بپذیره

+بله اما معلوم نیست که ایشون یه پسر دنیا بیارن این کارشون هیچ منظوری جز سو قصد به شما نداشته.

اما جونگکوک با حوصله جواب داد انگار به اندازه خود ملکه اوضاع اطرافش رو درک میکرد

-تمام ارزش و جایگاه اون به پدرم بستگی داره که با برکناریش اونم مقامشو از دست میده...احتمالا فکر اینکه ممکنه باقی عمرش رو مثل یه بانوی عادی و کم مرتبه ی توی قصر زندگی کنه اونو خیلی عصبانی کرده.

slave of revenge (به بردگی انتقام)Where stories live. Discover now