پارت بیست و هفت - بیست و هشت

134 38 43
                                    


در زد و با شنیدن صدای بیا تو ی چان لبخند زند و داخل رفت


+بک اینجا چیکار میکنی؟ خوبی؟


چان نگران سمتش اومد و صورتشو با دستاش قال گرفت از سر تا پای بک رو نگاه میکرد تا از خوب بودن حالش مطمئن بشه، بک لبخند مهربونی زد


+خوبم چان نگران نباش


+چطور اومدی داخل اینجا کسیو راه نمیدن


+اره میدونم ولی من برگه ورود داشتم واسه همون گذاشتن بیام


چان مشکوک نگاش کرد چیزی نمیفهمید از کارا و حرفای بک این چند روز میتونست بفهمه یه چیزی درست نیست ولی چی؟ اونو نمیتونست بفهمه بک با دیدن نگاه چان به حرف اومد


+به کمک سهون اومدم داخل میخواستم سوپرایزت کنم، فکر کنم زیادی موفق بودم


توی اتاق چان چرخی زد و پشت میزش رفت و یکم جا برا خودش باز کرد و روی میز نشست با حالت اغوا گرانه ای به چان که ازش چشم بر نمیداشت نگاه کرد


+نمیخوای ازم پذیرایی کنی؟ من قهوه میخوام چان از اونا ک خودت درست میکنی خیلی هوسشو کردم و میدونی چیه؟


سمت چان رفت و یقشو گرفت و خودشو بالا کشید و دستشو شیطنت وار سمت پایین تنش حرکت داد و با لمسش اروم لب زد


+و بیشتر از اون هوس اینو کردم


بک همونجور که دستاشو روش میکشید حرف میزد، چان داشت کلافه میشد دستای ظریفشو گرفت و بوسید


+بک اینجا محل کارمه میدونی که اومدنت تو این اتاق خودش کلی دردسر داره


+اما تو همیشه پوزیشن های جدید رو دوست داشتی، یعنی نمیخوایش


با لحن لوسش گفت و لباشو اویزون کرد و دستی به گردنش کشید و مارک قبلیشو لمس کرد، قبل از داخل اومدنش دوتا از دکمه هاشو باز کرده بود تا چان بدنشو ببینه.


+لعنت بهت بشین میرم برات قهوه بیارم و بعدش فقط باید دهنتو ببندی، چون برخلاف تمام فیلما و کتابات دیوارای این خراب شده عایق صدا نیست و اگه یه لحظه صدات بیرون بره جفتمون بگا میریم میرم بیرون درو پشت سرم قفل کن تا صدای منو نشنیدی در رو باز نمیکنی


بک تند تند سر تکون داد و زبونش رو روی لباش کشید و گفت


+اما اونا رو میخوای چیکار کنی؟


نا امید به دوربین ها اشاره کرد


+ بعدا کلا ورودت رو پاک میکنم


وبعد از رفتن چان در رو قفل کرد سمت میز چان رفت با این ک چان گفته بود دوربین رو پاک میکنع اما بازم میترسید خیلی اروم و جوری ک به قول خودش دیده نشه فلش مشکی کوچیک رو نصب کرد و فایل های فرمانده کیم رو جستجو کرد و از همش کپی گرفت، یک ساعت زمان تقریبی برای کپی شدن فایل ها نیاز داشت از صفحه بیرون اومد و همونجا روی میز نشست و منتظر چان شد چند دقیقه بعد صدای چان رو شنید که صداش میکرد سمت در رفت و باز کرد در رو چان داخل اومد و قهوشو دستش داد و در رو قفل کرد بک روی مبل نشست با دستاش کنارشو نشون داد و خواست که چان هم کنارش بشینه ، با نشستن چان لبخند زد و تکیشو از مبل گرفت و دستای چان رو باز کرد و به سینش تکیه داد و اروم شروع کرد به مزه کردن قهوش مثل همیشه قهوه های چان عالی بودن

 «برایم بمان» Where stories live. Discover now