📍شصت‌ویک : مُسَکّن📍

652 285 90
                                    

چانیول در سکوت به پرنده‌های سفیدرنگی که توی آسمون پرواز می‌کردن، نگاه می‌کرد. مست بوی دریا و صدای امواجی که به ساحل برخورد می‌کردن، شده بود. امنیتی که بخاطر رابطه با بکهیون، به زندگیش اضافه شده بود باعث لذت‌بردن بیش‌تر از همه‌چی، حتی از نفس‌کشیدن می‌شد.

آسمون، دریا، هوا، ابر، خورشید، پرنده‌ها و هرچیزی که اطرافش بود، اون رو یاد بکهیونش می‌انداخت. نفس عمیقی کشید.

_عاشقیا!

صدای یسونگ بود. با خجالت از جاش بلند شد و لبخند کم‌رنگی زد. مرد بزرگ‌تر بی‌طاقت، جوان رو توی آغوشش گرفت.

_دلم واست تنگ شده بود با این‌که فقط چندروز نبودم.

چانیول گرما و صداقت یسونگ رو پذیرفت و دستش رو دور تنش پیچید.

_منم همین‌طور.

عطر تن یسونگ رو هرگز فراموش نمی‌کرد. اولین تنی که خیلی خصوصی به آغوش کشید و عاشقی‌کردن رو ازش یاد گرفت. معنای کاری که یسونگ براش انجام داده بود، اون‌قدر زیاد بود که حد نداشت. برای همین مطمئن بود، هربار که بوی گل مگنولیا به مشامش برسه، یاد این مرد می‌افته.

بالاخره از هم جدا شدن و هرکدوم روی صندلی‌هاشون نشستن. یسونگ کافه‌ی ساحلی خیلی زیبایی رو برای ملاقاتشون انتخاب کرده بود‌.

_یعنی امروز از چی حرف بزنیم؟

یسونگ همین‌طور که به دریا نگاه می‌کرد، گفت.

_فنمم که برداشتی واسه خودت.

چانیول بی‌اختیار خنده‌ی کوتاهی کرد و دستش رو دور ماگ داغش پیچید.

_چانیول می‌دونم برای چی ساکتی. نمی‌خواد این‌طوری باشی. این تصمیم خودم بود و حتی می‌دونستم همین‌طوری می‌شه.

زبون چانیول بند اومده بود. نگاهش رو از چشم‌های سلبریتی برنداشت.

_من می‌تونستم داشته باشمت. اون‌قدر آسیب‌پذیر و دل‌شکسته بودی که فقط کافی بود خودمو بهت بچسبونم. تو هم که خیلی مهربونی و روی منو زمین نمی‌انداختی. فکر کردی نمی‌دونم؟

بلند شد و صندلیش رو جایی نزدیک‌تر به چانیول گذاشت. دستش رو گرفت و گفت:

_یک‌بار باهم یکی شدیم و برای من به‌اندازه‌ی یک‌عمر این‌طوری داشتنت می‌ارزید.

قلب چانیول لرزید. شاید الان می‌فهمید که آدمی مثل خودش، با قلب دیگران چه می‌کنه. یسونگ حتی روی دست چانیول هم زده بود.

_من رابطه‌های کمی نداشتم ولی بی‌اغراق شیرین‌تری رابطه‌ی زندگیم، همون تجربه‌ی اولی بود که با من داشتی. صداقتی که توی بوسه‌ها و حرکاتت بودن، دیوونه‌م کرده چانیول. اون‌قدر دیوونه شدم که دلم خواست این پسر بغل عشق واقعیش باشه. بغل کسی‌که می‌تونه همون‌قدری دیوونه‌ش کنه که تو منو دیوونه کردی.

Sew Me LoveWhere stories live. Discover now