-از توی سایه برو لیام
زین با صدای ارومی تذکر داد و لیام خودش رو به سمت قسمت تاریک تر کوچه که با نور کم چراغ ها روشن نشده بود ،کشید.
چند دقیقه بود که با احتیاط کوچه و پس کوچه های تاریک رو کز میکردن تا بالاخره به خیابون اصلی برسن و بتونن از اونجا دور بشن.
تمام مدت ذهن هردو به دنبال راهی میگشت تا دوستانشون رو نجات بدن… دوستانی که حتی نمیدونستن در چه حالی ان?!
-جایی داریم که بریم?
-مطمئن نیستم… نمیخوام کسی رو بیشتر از این توی خطر بندازم
زین جواب داد و برای هزارمین بار نگاه غمگین و پر از ازارش رو روی دستش چرخوند و اون رو توی جیبش فرو برد تا بهش زل نزنه.
به طرز مسخره ای نگران جون اون مرد بود که امکان داشت اون موقع جون خودش رو بگیره.
-فکر میکنی اون زخم اونقدر عمیق بود که بتونه اون مرد رو بکشه?
-نه زین… اینطور فکر نمیکنم
لیام جواب سوال تکراری زین رو که هربار با جمله بندی های مختبف مطرحش میکرد رو داد و سرش رو تکون داد.
-رسیدیم… باید تاکسی بگیریم
لیام با دیدن نور خیابون اصلی که با فاصله ی یک کوچه باهاشون وجود داشت با خوشحالی گفت و قدم هاش رو سریعتر کرد و زین هم مجبور شد باهاش هماهنگ بشه.
از کنار کوچه ای تنها کوچه ی مونده به خیابون اصلی رد میشدن که صدای سوت ارومی توجهشون رو جلب کرد.
صدای سوت و اشاراتی که با اواهای نامفهوم شنیده میشد از تاریکی انتهای کوچه بود.
-لیام
صدای ظریفی جرئت به خرج داد و پسر رو صدا زد و لیام با شنیدن صدای اشنا بیتوجه به اینکه زین دنبالش میاد یا نه وارد کوثه شد و با واضح تر شدن چهره ی لویی نفس هیجان زده ای کشید و به سمتش دوید.
-هیـــش
زین که با ترس پشتسر لیام وارد کوچه شده بود با دیدن لیامی که توی اغوش لویی بود و سه نغفری که پشت سرشون ایستاده بودن اولین نفس راحت روزش رو کشید.
-خدای من… خدای من
زین زیر لب گفت و خودش رو با کرختی به اده و هری رسوند و با دست هاش دو نفر رو که ازش بلندتر بودن توی بغلش کشید.
ضربان قلبش ارامش پیدا کرده بود و بدنش جون گرفته بود.
خدا میدونست تا همینجا چقدر از درون به خاطر هربلایی که ممکن بود تا. الان سر اون دو نفر اومده باشه ،عذاب کشیده بود.
-کی از خونه خارج شدین? ادمای مکوی چطور ندیدنتون?
*فلش بک*
![](https://img.wattpad.com/cover/146539265-288-k831331.jpg)
YOU ARE READING
Trouble mark •|L.S•|•Z.M|• COMPLETED
FanfictionHighest ranking : #1 in fanfiction -خدای من... تو بلدی خفه شی? -باور کن نه!