55.[Life savior]

3.9K 845 540
                                    

-زین?

نگاه سرد و سردرگم زین با شنیدن صدای اروم لیام که بطری کوچیک اب معدنی رو به سمتش گرفته بود چرخید.

-نمیخورم

زین اروم گفت و لیام نفس خسته ای کشید و کنارش روی جدول نشست.

زین نمیدونست چند ماشین با سرعت از رو به روش رد شده اما دقیقا میدونست چند دقیقه اس که تصویر برگ های خونی جنگل از جلوی چشمش کنار نرفته بود.

لیام هم نمیدونست باید چی بگه و چطور زین اروم رو واقعا اروم کنه… ترجیح می‌داد زین داد و بیداد کنه،اعتراض کنه و حتی بلند شه و حرصش رو با توپیدن بهش خالی کنه اما زین بیشتر از یک کلمه حرف نمیزد.

لیام نیم نگاهی به بقیه ی بت کمی فاصله لبه ی جدول نشسته بود انداخت و لویی که روی صندلی عقب دراز کشیده بود و پاهاش بیرون بود و مالو که روی لبه ی صندلی شاگرد نشسته بود  در رو باز گذاشته بود.

حال اده بهم خورده بود و مجبور شده بودن ماشین رو کنار خیابون منتهی به جنگل پارک کنن و به دلیل نا معلومی حتی با اینکه اده بهتر شده بود ،هنوز هم حرکت نکرده بودن.

انگار همه به بی هدف ترین و گیج ترین ادم های دنیا تبدیل شده بودن که حتی یک نفر هم از اونها ایده ای برای به دست گرفتن اوضاع نداشت.

فرانسیس از وقتی از خونه بیرون رفته بود بر نگشته بود و هیچ کدوم هم ازش خبر نداشتن و حالا هم که نمیدونستن چه بلایی سر هری یا شاید جسد هری اومده… دیگه شرایط میتونست چقدر بدتر بشه.

-باید بریم پیش هوران!

کتز که کمی اروم تر از بقیه بود پیشنهاد داد اما مالو سرش رو به معنی نه تکون داد.

-اسلحه به اسم لوییه… نمیتونیم

-نه مالو حق با اونه… به هرحال من بهش شلیک کردم

لویی که حالا توی جاش نشسته بود گفت و قبل از اینکه مالو بگه چشم های لویی که اشک از توش محو نمیشد ،متقاعدش کرد که حرفی نزنه.

-نباید زودتر بهش خبر بدیم?

کتز که اینبار واقعا از گیجی جمع کلافه شده بود گفت و مالو که سنگینی قلبش بینهایت اذیتش میکرد اما شرایط زندگیش کمی قویترش کرده بود سرش رو تکون داد و وظیفه ی کنترل اوضاع رو به دستش گرفت و از جا بلند شد.

-سوار شین میریم سراغ هوران توی راه به جودی زنگ میزنم

کتز به اده کمک کرد تا سوار بشه و لویی فقط خودش رو گوشه ی صندلی عقب جمع کرد.

-من میخوام بمونم لیام!

زین اروم زمزمه کرد،انگار انتظار داشت لیام اوضاع رو درست کنه و بقیه رو قانع و این کاملا درست از اب درومد… لیام با دیدن حال زین اصلا قدرت مخالفت باهاش رو نداشت.

Trouble mark •|L.S•|•Z.M|• COMPLETEDWhere stories live. Discover now