53.[Shoot him]

4.3K 804 1.4K
                                    

-اممم هری?

لویی با تردید صدا زد و شونه ی هری رو که زیر پتو بود لمس کرد .

-هــــوم?

-تو از پسرا خوشت میاد?

-میومد...من مثله زین جلوش کم نیاوردم!

هری اروم اروم گفت و بعد اخم ظریفی کرد و بین پلک هاش رو کمی باز کرد و دوباره بست و اخم لویی رو ندید،یعنی چی که جلوش کم نیاورده بود?

-هی هری این یعنی چی?

لویی اعتراض کرد و هری با کشیدن پتو روی سرش نشون داد که اصلا الکل توی خونش علاقه ای به بیدار بودن نداره!

-فکر نکن بیخیال شدم استایلز!

لویی زیر لب غر زد و از جا بلند شد و چراغ اتاق رو خاموش کرد و به تخت برگشت و زیر پتو خزید و ضربه ی کوتاهی با نوک انگشتش به پیشونی هری که از زیر پتو بیرون بود زد.

-چرا خودتو از همه چی محروم میکنی پسره ی دراز?

➖➖➖

-برنامه عوض شد… قرار نیست ما بریم سراغ هری و لو… قراره مورتز با احترام کامل اونارو برامون بیاره!

هوران با ذوق گفت و وقتی چهره های اماده به فریاد افراد حاضر توی اتاق رو دید قبل از پاره شدن پرده ی گوشش دست هاش رو به حالت تسلیم بالا اورد.

-اوکی قبل از اینکه عربده بزنین!… بروک اعتراف کرد… مدارکو تحویل دادگاه و بالا دستیا دادم!

هوران میتونست تغییرات مثبت چهره ی جمع رو ببینه پس به پشتی مبل تکیه داد و لبخند بزرگش رو حفظ کرد و طولی نکشید که اینبار فریاد خوشحال اونها رو شنید که از جا پریده بودن و هوران خوشحال بود که فرانسیس از خونه خارج شده بود و شاهد خوشحالی اونها نبود درحالی که خاله ی جوون و دوست داشتنیش رو از دست داده بود.

-گبی چی? منظورم اینه میتونی ثابتش کنی?

آده پرسید و دستش رو دور شونه های کتز حلقه زد و منتظر به هوران خیره شد.

-زنی که بهش چاقو زده ترسیده… تهدیدش کردن ولی مقر میاد!

-مطمئنی که کار مورتزه? … گبی مشتری زیاد داشت

-چند ساله که دارم اینکارو میکنم… میتونم از واکنش مجرما خیلی چیزا رو تشخیص بدم!

هوران گفت و چیپسی از توی بسته ی روی میز برداشت و توی دهن گذاشت.

-فرانسیس کجاست?

-میخواست بره بیرون… حالش خوب نبود نخواستیم جلوشو بگیریم!

هوران در جواب لیام سرش رو تکون داد و برای فرانسیس بیگناه دل سوزوند.

-من بهش خبر دادم… بهش گفتم که بروک اعتراف کرده

Trouble mark •|L.S•|•Z.M|• COMPLETEDWhere stories live. Discover now