56.[ hurt and heal]

4.1K 813 411
                                    

-تو پلیسی?

-نه!

دیوید خیلی کوتاه جواب داد و اخم هاش رو درهم کشید و از اتاقی که هری حتی نمیدونست توی کدوم خونه یا حداقل کدوم منطقه است بیرون رفت و هری رو توی بهت جا گذاشت.

نمیتونست تکون بخوره ،به نظر میرسید تیر اونقدرهام که دیوید میگفت مشقی نبود!

تصویر لویی وحشت زده جلوی چشم هاش نقش بسته بود و کمرنگ هم نمیشد .دلش میخواست هرچه زودتر بتونه بره و اون پسر کوچیک و ترسیده رو توی بغلش بکشه و بگه که از دستش حتی ناراحت هم نیست.

از جا تکون خوردن برابر بود با درد سینه اش که میتونست حدس بزنه به جز پوست شکافته اش احتمالا قسمتی از استخونش هم اسیب دیده باشه و از طرفی هم نمیدونست دیوید قراره کی برگرده و همینطور بدنش به خاطر بیهوشی بلند مدت خسته و کرخت بود ،پس ترجیح داد چشم هاش رو ببنده تا بذاره زمان هرطور که میخواد بگذره.

نمیدونست چقدر گذشت که در دوباره باز شد و دیوید با ظرف غذایی که بسته بندیش میگفت که دستپخت خونگی نیست ،برگشت و به های کمک کرد روی تخت ،نیمه بشینه و مشغول بشه و هری اونقدر گشنه بود که به تفاوت دیوید که از زمین تا اسمون بود توجهی نکنه.

با تموم شدن غذا هری تموم سوالات رو به ذهنش تجربه کرد و دیوید هم که خودش رو اماده کرده بود روی صندلی کنار تخت نشست و قوطی اب جوش رو باز کرد و مشغول شد.

-کی باید برم?

-هرموقع بتونی درست از پس خودت بر بیای ! تیر به جای خودش ،زمین خوردنت بدتر بود! پشت سرت به سنگ خورد و بیهوشیت بیشتر به خاطر اونه و کمرم روی سنگای درشت فرود اومد و راه رفتن الان برات سخته… هنوز درد داره نه?

هری که کاملا درد رو توی مهره های مختلفش حس میکرد سرش رو تکون داد و دیوید نگاهی شبیه "گفتم که! " بهش تحویل داد.

-در ضمن فعلا باید از چشم مورتز دور باشی… باید فکر کنه کاری که لازمه رو انجام دادم تا از اسیب زدن به بقیه دست بکشه! جون فرانسیس در گرو مرده بودن توئه! تا وقتی هوران موفق بشه مورتزو بکشه پایین اون باید فکر کنه تو مردی!

دیوید توضیح داد اما این قرار نبود از گیجی هری چیزی کم کنه ،دیوید پلیس نبود پس چرا مثل اونها عمل میکرد.

-تو کی هستی ?

دیوید!

دیوید با خنده ی مسخره ای گفت و خودش رو درگیر لبه ی قوطی اب جو که قُر شده بود نشون داد.

-منظورم اینه که… چرا… چرا اینکارو میکنی? چرا کمکم کردی?

-ما هدفمون یکیه هری! از بین بردن مورتز… راه حلای جفتمون احمقانه بوده که الان اینجاییم…. در واقع مال من احمقانه تر بود!

Trouble mark •|L.S•|•Z.M|• COMPLETEDWhere stories live. Discover now