20.[News]

4.4K 838 553
                                    

-اینا همش اتهامه من نمیفهمم چطور بعد از دو سال این پرونده تغییر مضنون داده این مسخره بازیا از کجا شروع شده?

با صدای بلندی داد زد و موهای قهوه ایش رو که توی صورتش اومده بود عقب زد.

-خانم پین همه مدارکی که برای من ،دفتر وزارت خونه ها و پلیس فرستاده شده تایید رسمی داره… نمیدونم این مدارک تا الان کجا بودن اما اونا کد رسمی دارن خانم پین… من گیجم و نمیدونم این افتضاح قراره چطور حل بشه اما… اینا علیه شماست… همینطور آقای مورتز… خدای من این چه دردسریه

معاون اول وزارت واردات و صادرات کل بریتانیا بود که با بیچارگی برای بار هزارم اطلاعات توی لپتاپش رو چک میکرد و هربار از دقیق بودنشون بیشتر مطمئن میشد.

-من باید یه تماس بگیرم

بروک با اضطرابی که از تک تک اجزای صورتش قابل تشخیص بود گفت و دکمه ی بسته ی کتش رو باز کرد… نفسش خیلی سخت بالا میومد و جنس سخت کتش اصلا کمکی نمیکرد.

از دفتر بیرون اومد و وارد راهروی نسبتا خلوت اداره ی اصلی شد و گوشیش رو از جیب شلوار پارچه ایش بیرون آورد… نمیتونست حرکت عصبی پاش رو که با برخورد پاشنه های هفت سانتیش زمین صدا ایجاد میکرد رو بگیره.

تماس رو برقرار کرد و گوشی رو روی گوشش گذاشت… با برخورد نوک انگشت هاش به پوست صورتش متوجه شد که دست هاش مثل تکه ی یخ سرده… فشارش افتاده بود و این بی دلیل نبود.

-سلام عزیزم

-مک خودتو برسون لطفا… خودتو برسون اینجا

-توی راهم… نگران نباش… اصلا نگران نباش

-هستم… همین الان کامبرگ اون مدارکو نشونم داد… همشون کد دارن… اونا همشون کد دارن مک این یعنی چی?

بروک با صدایی که سعی میکرد پایین نگهش داره میگفت و دستش رو هم نزدیک گوشی نگه داشته بود… اصلا نباید کسی صداش رو میشنید.

-دارم پیگیری میکنم… زودتر از اونی که بخواد مشکلی پیش بیاد مسبب حرومزاده ی این مسئله رو پیدا میکنم… نگران نباش بروک!

-اینو حلش کن مک... من نمیخوام بیوفتم زندان

-نترس عزیزم نترس

-منتظرتم

-به زودی اونجام… جوابی بهشون نده تا برسم

-خیلی خب

بروک نگران بود و حرف های مکوی اصلا حالش رو بهتر نمیکرد اما تایید کرد و تماس رو قطع کرد و خودش رو به دستشویی دفتر رسوند .

دست هاش رو با اب خنک شست اما ارایش صورتش اجازه نمیداد صورتش رو بشوره پس دست خیس و خنکش رو پشت گردنش که کشید.

فشارش پایین بود و سطح بدنش و دست ها و پاهاش سرد اما مغزش کوره ی اتیش بود و در حال انفجار.

Trouble mark •|L.S•|•Z.M|• COMPLETEDDove le storie prendono vita. Scoprilo ora