50.[dinner]

4.3K 915 660
                                    

--چرا ازش نخواستی بذاره با لویی صحبت کنم?

لیام تقریبا داد زد و زین دستش رو محکمتر فشرد و دست دیگش رو روی صورت پسر گذاشت و سعی کرد با فشار اوردن بهش نگاه خشمگین لیام رو از روی مردی بیچاره برداره… عجیب بود اما درک میکرد که چرا دقیقه به دقیقه لیام عصبی تر میشد.

-دیگه داری خسته ام میکنی پسر جون! من خوب میدونم دارم چه غلطی میکنم پس ساکت بشین اگه نمیتونی بلند شو برو یه جایی که نبینمت

جودی با صدایی که با صدای لیام برابری میکرد گفت و نگاه اتشیش رو به لیام که در در برابر فشار دست زین مقاومت کرده بود ،خیره نگه داشت.

اون دو نفر با خشم و غضب بهم خیره شده بودن اما نمیشد چشم های گرد شده ی هوران رو نادیده گرفت که با حیرت نگاهش رو از صفحه ی کامپیوتر برداشته بود و به نیم رخ جودی خیره شده بود… اون صدا متعلق به جودی بود?

چند ثانیه ی بعد جودی که از نگاه کردن به لیام خسته شد سرش رو برگردوند و با چهره ی حیرت زده ی هوران بزاغش رو سخت قورت داد و لبخند احمقانه ای زد.

-یکم استرس دارم معذرت میخوام!

-همم!

هوران گفت و درحالی که ناباوری توی چهره اش هنوز  پابرجا بود نگاهش رو به صفحه ی لپتاپ که انگار توی پنجره ای که متعلق به تراشه ی هری بود اثراتی از فرکانس های صوتی دیده میشد،داد.

-هی هی هی صداشو زیاد کن

مالو که کنار هوران نشسته بود گفت و قبل از اینکه اون واکنشی نشون بده خودش صدا رو تا انتها بالا برد.

-… که برسیم به دادگاه

+قربان قراره همینجا نگهشون داریم?

-نه

همزمان با شنیدن صدای مورتز وسر همراهش هوران برای جدی لب زد تا موقعیت مکانیشون رو هم ردیابی کنه و خونه توی سکوت فرو رفت.

-امشب میفرستم دنبالشون توام باهاشون میری… جایی حضور میکنم که بتونن حموم کنن و براشون لباس میفرستم… باید توی دادگاه عادی به نظر بیان… ماشینو بیار

-بله قربان… میرید دفتر?

-اره دیوید… نباید با نبودنم توجه جلب کنم!

مورتز با سرخوشی گفت و بعد از اون حرف های کم اهمیتی که روایت زندگی مورتز بود و دستور هاش!

-مادر جـ…

-هی!

کتز مثل مادر مودبی حرف لیام رو قطع کرد و اهمیتی نداد که خودش از اون واژه زیاد استفاده میکنه حالا فقط مهم بود که اون پسر برای به زبون اوردن اون کلمات زیادی معصوم به نظر میرسید!

لیام چشم غره ای رفت و بالاخره تسلیم زین شد و سرش رو به شونه اش تکیه داد و چشم هاش رو بست.

Trouble mark •|L.S•|•Z.M|• COMPLETEDWhere stories live. Discover now