42.[Call me Niall]

4.3K 879 859
                                    

-خوبی?

لویی پرسید وقتی لیام گیج رو دید که بالش ها رو بی حواس روی زمین مینداخت و از طرفی زین بعد از ول کردن بالش هاش وسط نشیمن به سرعت وارد اشپزخونه که حالا خالی بود ،شده بود.

-هاه?

-میگم خوبی?

-بیا لو

لیام بی مقدمه گفت و دست لویی رو گرفت و به سمت خودش کشید و از کنار سر لویی به اشپزخونه نگاه کرد.

اده روی مبل لم داده بود و فرانسیس هم کنارش و هری معلوم نبود کجاست و کتز دستشویی بود پس لیام میتونست با خیال راحت حرفش رو بزنه.

-یه اتفاقایی داره میوفته!

-منظورت از اتفاق چیه?

لویی با ذهنی که توی ثانیه هزارجا چرخیده بود با صدایی که خیلی از زمزمه ی لیام بلندتر بود پرسید و توجه فرانسیس و اده رو به خودش جذب کرد.

-چیزی شده ?

آده با شنیدن کلمه ی "اتفاق" که توی موقعیت فعلیشون میتونست معنی هر بدبختی رو بده پرسید و لیام با حرف به لویی خیره شد.

-نه… یعنی نه چیز مهمی نیست… خفه خون بگیر و دنبالم بیا

لیام اخر جمله اش رو با حرص و اروم زمزمه کرد و بالش هارو با پا صاف کرد و جلوتر از لویی از پله ها بالا رفت.

اون خونه طی اون چند روز بیشترین عبور و مرور رو توی منطقه ی پله هاش داشت چون طبقه ی دوم به حز محل خواب کتز تبدیل شده بود به حایی برای خلوت کردن یا کارها و حرف های خصوصی!

لیام و لویی همزمان وارد بالکن شدن و لیام با دیدن هری که ارنج هاش رو به نرده تکیه داده بود و خم شده بود و توی سکوت سیگار میکشید نفس کلافه اش رو فوت کرد.

-اینجا چیکار میکنید?

-امممم… اومدیم قبل از خواب هوا بخوریم!

لیام با لبخند مصلحتی گفت و هری سیگارش رو که به فیلتر نزدیک شده بود روی نرده خاموش کرد و فیلتر رو گوشه ای از بالکن که کتز فیلتر هاش رو طی روز اونجا مینداخت ،گذاشت و به سمت در رفت.

-تا برقا خاموش نشده بیاین تو پله ها خطرناکه

-باشه… مرسی

لیام تا خارج شدن هری صبر کرد و بعد نگاه هیجان زده و گیجش رو به دوست صمیمیش انداخت.

-حرف بزن دیگه

-زین… برق از سرم پرونده!

لیام گفت و دست هاش رو جلوی لب ها و بینیش نگه داشت و با چشم های گرد به لویی که چیزی نفهمیده بود نگاه کرد.

-لیام من خوابالوام پس واضح حرف بزن چون نمیفهمم

-میگم یه کاری کرد برق از سرم پرید… اون… اون یه جورایی منو… خب منو بوسید یه جورایی… نه یعنی نبوسید اما… اما بوسید… خیلی سریع بود اما به هرحال اون یه بوسه… بود یا نبود?… یعنی حتـ…

Trouble mark •|L.S•|•Z.M|• COMPLETEDWhere stories live. Discover now