بکهیون دستش و بالا آورد و یه طرف صورت چانیول گذاشت.-چه بلایی سرت اومده چانیول؟
چانیول چشماش و بست و صورتش و کمی کج کرد و به دست بکهیون تکیه داد.
خنکای پوست بکهیون آروم از طریق دستش وارد جسم داغ چانیول می شد.
بکهیون با حس داغی زیر دستش چشماش گشاد شد.
-خدای من تو تب داری.
مریض شدی.بکهیون سریع با گذاشتن دستش رو پیشونی چانیول تلاش کرد تا میزان تبش و تا حدودی بفهمه.
بدن چانیول واقعا داغ بود و از بی حالی و کرختی بدنش مشخص بود حالش چقدر بده.
-باید تبت و بیارم پایین.
بکهیون همونطور که سرگردون بود و با خودش زیر لب حرف میزد از چانیول فاصله گرفت و خواست به سمت در اتاق بره که مچ دستش توسط چانیول گرفته شد.
سرش و بالا آورد و به چانیول نگاه کرد که زل زده بود تو چشماش.
+از این در که رفتی بیرون در و قفل کن و دیگه برنگرد اینجا.
بکهیون اخماش و تو هم کشید و سوالی نگاهش کرد.
-چرا؟ چرا باید اینکارو کنم؟
+اون...اون...لعنت بهت...فقط کاری که میگم و بکن. می خوای بمیری؟ اگه بفهمه من و دیدی میکشتت. بهت گفتم از این خراب شده برو و تو چیکار کردی؟ مثل احمقا هی تو این خونه چرخیدی و دنبال یه سری مزخرفات گشتی.
چانیول کنترلش و از دست داده بود و همینطور که دستش و گرفته بود محکم تکونش میداد و تو صورتش داد میزد.
بکهیون با داد چانیول ترسیده بود.
حالش با دیدن وضعیت چانیول به اندازه کافی بد شده بود و الان این داد واسه حال بد اون لحظش زیادی بود.
دوباره چشماش پر اشک شده بود.
بکهیون گیج بود. شوکه بود. ترسیده بود. نمی دونست دور و برش چه خبره. نمی دونست چی در انتظارشه.
خودش به اندازه ی کافی فکر و خیال و ترس داشت و حالا حرفای چانیول داشت باز به همه حساش دامن میزد.
بکهیون چشماش و بست سفت فشار داد.
اشکاش رو صورتش جاری شدن ولی اگر می دونست این اشکا با روح و روان چانیول چیکار می کنه هیچ وقت اونطوری اشک نمیریخت.
+بکهیون من...
-من فقط می خواستم کمکت کنم.
چانیول حال بد و داغی بدن و بی حالیش و میتونست تحمل کنه چون بار ها این اتفاق براش افتاده بود و هرچند سخت تحمل کرده بود تا خود به خود بهتر شه.
اینا همش دردای جسمی بود.
چانیول تو این سالا کنار اومدن با دردای جسمی و خوب یاد گرفته بود.
![](https://img.wattpad.com/cover/230152787-288-k523042.jpg)
ВЫ ЧИТАЕТЕ
Mat Hat Scarecrow
Фанфикکاپل ها: چانبک ژانر: عاشقانه، درام، ترسناک، جنایی، معمایی محدودیت سنی: ( R ) داستان بکهیون ۱۹ ساله ای که برای یه مدت به مزرعه پارک میره و اونجا درگیر داستان مرموز پارک چانیول میشه که پنج سال پیش تو آتیش سوزی مزرعه مرده....