•27•

227 79 5
                                    


فلش بک

چانیول عصبی از جاش بلند شد و کیفش و روی شونش انداخت.

+من با هیچکس هم گروه نمیشم اوه سهون.
از من فاصله بگیر.
دنبال دردسر نباش.

و بدون توجه به سهون از کلاس خارج شد.

سهون با عصبانیت لگدی به میز چانیول زد.

دستاش مشت کرده بود و دندوناش و محکم به هم فشار میداد.

-پسره عوضی از خودراضی فکر کرده کیه؟
اگه فقط این شرط مسخره رو نبسته بودم...
میدونستم چیکارش کنم.
آشغال...

و دوباره لگد دیگه ای به میز زد.

سمت میز خودش رفت و با عجله کولش و برداشت و از کلاس خارج شد.

چشم چرخوند تا چانیول و تو راهرو پیدا کنه.

باید هر طوری شده راضیش میکرد.

چانیول و ته راهرو دید که داشت به سمت پله ها میرفت.

بند کولش و سفت چسبید و و دویید سمت چانیول.

با بدبختی از بین جمعیت زیاد راهرو رد شد و تو طبقه دوم بالاخره تونست خودش و به چانیول برسونه.

-پارک چانیووول

چانیول برگشت به پشت و با چهره گنگی به سهون نگاه کرد.

سهون نفس عمیقی کشید.

-میشه بدونم مشکلت با من چیه؟

+مشکلم با تو؟

چرا باید با تو مشکلی داشته باشم؟

-چون تمام حرکاتت داره این و نشون میده.

سهون با صدای نسبتا بلند و لحن حرصی رو به چانیول گفت.

چانیول چند ثانیه چشماش و بست و بعد باز کرد.

+ببین اوه سهون بهت هشدار میدم اگه جونت و دوست داری از من فاصله بگیر.
به من نزدیک نشو...

-جون من به تو ربطی نداره من الان فقط شماره کوفتیت و می خوام برای پروژه.

سهون رو به چانیول غرید.

+بهت گفتم باهات هم گروه نمیشم پس فقط گورتو گم کن.

چانیول رو به سهون گفت و بدون اینکه صبر کنه چرخید و رفت و سهونی که دود از کلش بلند شده بود و تو راهرو تنها گذاشت.

-بهت نشون میدم پارک چانیول...

سهون زیر لب گفت و با قدمایی که از عصبانیت محکم رو زمین میکوبید از مدرسه خارج شد.

سهون تمام طول روز عصبانی بود و به چانیول فحش میداد.

سعی می کرد یه فکر اساسی بکنه و یه نقشه درست برای نزدیکی به چانیول بکشه.

Mat Hat ScarecrowWhere stories live. Discover now