فلش بکچانیول عصبی از جاش بلند شد و کیفش و روی شونش انداخت.
+من با هیچکس هم گروه نمیشم اوه سهون.
از من فاصله بگیر.
دنبال دردسر نباش.و بدون توجه به سهون از کلاس خارج شد.
سهون با عصبانیت لگدی به میز چانیول زد.
دستاش مشت کرده بود و دندوناش و محکم به هم فشار میداد.
-پسره عوضی از خودراضی فکر کرده کیه؟
اگه فقط این شرط مسخره رو نبسته بودم...
میدونستم چیکارش کنم.
آشغال...و دوباره لگد دیگه ای به میز زد.
سمت میز خودش رفت و با عجله کولش و برداشت و از کلاس خارج شد.
چشم چرخوند تا چانیول و تو راهرو پیدا کنه.
باید هر طوری شده راضیش میکرد.
چانیول و ته راهرو دید که داشت به سمت پله ها میرفت.
بند کولش و سفت چسبید و و دویید سمت چانیول.
با بدبختی از بین جمعیت زیاد راهرو رد شد و تو طبقه دوم بالاخره تونست خودش و به چانیول برسونه.
-پارک چانیووول
چانیول برگشت به پشت و با چهره گنگی به سهون نگاه کرد.
سهون نفس عمیقی کشید.
-میشه بدونم مشکلت با من چیه؟
+مشکلم با تو؟
چرا باید با تو مشکلی داشته باشم؟
-چون تمام حرکاتت داره این و نشون میده.
سهون با صدای نسبتا بلند و لحن حرصی رو به چانیول گفت.
چانیول چند ثانیه چشماش و بست و بعد باز کرد.
+ببین اوه سهون بهت هشدار میدم اگه جونت و دوست داری از من فاصله بگیر.
به من نزدیک نشو...-جون من به تو ربطی نداره من الان فقط شماره کوفتیت و می خوام برای پروژه.
سهون رو به چانیول غرید.
+بهت گفتم باهات هم گروه نمیشم پس فقط گورتو گم کن.
چانیول رو به سهون گفت و بدون اینکه صبر کنه چرخید و رفت و سهونی که دود از کلش بلند شده بود و تو راهرو تنها گذاشت.
-بهت نشون میدم پارک چانیول...
سهون زیر لب گفت و با قدمایی که از عصبانیت محکم رو زمین میکوبید از مدرسه خارج شد.
سهون تمام طول روز عصبانی بود و به چانیول فحش میداد.
سعی می کرد یه فکر اساسی بکنه و یه نقشه درست برای نزدیکی به چانیول بکشه.
![](https://img.wattpad.com/cover/230152787-288-k523042.jpg)
YOU ARE READING
Mat Hat Scarecrow
Fanfictionکاپل ها: چانبک ژانر: عاشقانه، درام، ترسناک، جنایی، معمایی محدودیت سنی: ( R ) داستان بکهیون ۱۹ ساله ای که برای یه مدت به مزرعه پارک میره و اونجا درگیر داستان مرموز پارک چانیول میشه که پنج سال پیش تو آتیش سوزی مزرعه مرده....