Prologue

1.6K 280 21
                                    

مغز. تنها عضو بدنه که بعد از مرگ جسم، بیشتر از بقیه‌ی اندام‌ها به حیاتش ادامه میده. از نظر پزشکی تفسیرها و نظریه‌های مختلفی این فرضیه رو تایید و گاهی هم رد میکنن. اینکه چه فعل و انفعالاتی اتفاق میوفته، کسی دقیق نمیدونه.

اما یک باور قدیمی وجود داره. برخی افراد میگن قبل از مرگ، تمام زندگیت بصورت یک فیلم از جلوی چشم‌هات میگذره. علت حیات مغز بعد از مرگ رو هم اینطور توجیه میکنن که مغز داره به خاطر میاره. تمام اتفاقات افتاده رو. تمام افرادی که خواسته و یا ناخواسته ملاقات میکنیم رو. خاطرات خوب، و بد رو. انگار که تمام عمرت رو فقط برای اون لحظه زندگی میکنی تا بعد از به یاد آوردنشون، همه چیز تمام بشه‌.

خیلی‌ها باورش ندارن. خیلی‌ها امیدوارن واقعیت داشته باشه. تفکرات و باورهای مختلفی درباره‌ی این موضوع وجود داره و واقعیت چیه... کسی نمیدونه. شاید چون هیچکس تا حالا از مرگ برنگشته که بخواد این فرضیه رو ثابت و یا رد کنه.

ولی اون میتونست.

میتونست به تمام دنیا بگه که واقعیت داره. تمام حرف‌هایی که میزنن واقعیت داره. تمام فیلم‌هایی که ساخته شده، کتاب‌هایی که نوشته شده، آهنگ‌هایی که خونده شده، تمام باورهای شکل گرفته، همه و همه واقعیت داره. قبل از مرگ، تمام زندگیت رو، همه‌ی آدما رو، احساساتی که داشتی، ترس‌هات، شادی‌هات، غم‌هات... همه چیز رو دوباره میبینی.

اما چیزی که عجیبش میکرد این بود...

یعنی تمام زندگیش رو فقط اون پسر تشکیل میداد؟ باید خاطراتش رو به یاد میاورد ولی چرا فقط چهره‌ی اون و خاطراتی که با اون داشت رو مقابل چشم‌هاش میدید؟ چرا صدای اون تو گوشش میپیچید؟ چرا احساسی که به اون داشت، دوباره تو وجودش پخش میشد؟ خنده‌هایی که اون باعثشون بود، ترس‌هاش، غم‌ها و گریه‌هاش... همه‌ی چیزهایی که به اون مربوط بود رو دوباره احساس میکرد. یعنی... تو زندگیش هیچکار خاصی نکرده بود؟ هیچ شخص دیگه‌ایی رو ندیده بود؟ هیچ خاطره‌ی دیگه‌ایی نداشت؟ هیچکس براش مهم نشده بود؟

هیچی بجز، آشنا شدن با بکهیون، اتفاق نیوفتاده بود؟

*****************

خوشحال میشم با این داستان هم همراهمون باشین😇

 Agreed Where stories live. Discover now