شکلات زنجبیلی

544 160 122
                                    

چپتر جدید اینجاست. با اینکه اصلا اینکار رو دوست ندارم اما مجبورم شرط ووت بذارم. تعداد ووت‌ها نسبت به ویو خیلی کمه و بهم حق بدین اگر کمی ناامید بشم.
شرط ووت ۱۰۰ تاست دوستان. امیدوارم زودتر به شرط برسونیدش :))

میتونین اسپویل‌ها و فکت‌های داستان رو هم داخل چنل دنبال کنید

آیدی چنل:

Its_TheShadow

******************

توقع نداشت اونقدر این فضا رو دوست داشته باشه. چانیول به خوبی وسایل رو انتخاب کرده و هرکدوم رو در بهترین جای ممکن قرار داده بود. وقتی برای اولین بار این خونه رو دید حس خاصی نداشت اما الان فضای کوچیک پذیرایی حس خوبی بهش میداد. اینکه میتونست با چند قدم خودش رو به آشپزخونه برسونه و بعد از اون اتاق خواب برسونه لبخند به لب‌هاش میاورد. مبل‌های شیری رنگی که مطمئنا سلیقه‌ی چانیول بودند با فرش کرمی‌ کوچیکی که خواسته بود از عمارت به این خونه منتقل کنند هارمونی جذابی بوجود آورده بود‌.

هنوز جای خالی خیلی از وسایل به چشم میخورد اما همیتی نمیداد. هیچ مهم نبود که هنوز تلویزیون ندارن. چه اهمیتی داشت اگر تمام کابینت‌های آشپزخونه خالی میموند و بجز تخت، اتاقشون هیچ وسیله‌ی دیگه‌ایی نداشت‌. لباس‌هاشون داخل اون کمد دیواری کوچیک جا نمیشد و مجبور بودن مقداریش رو داخل چمدون نگه دارن به جای ناراحتش کردنش، بامزه به نظر میومد. حمامشون وان نداشت و فضای کوچیکش باعث میشد تایم حمام کردنش رو کوتاه کنه. این هم میتونست تجربه‌ی جالبی باشه.

با اشتیاق تمام خونه رو از نظر گذروند و همه جا سرک میکشید. تنها اتاقی که الان اتاق خودشون حساب میشد خیلی کوچیک بود. پذیرایی خونه به اندازه‌ی اتاق کارش در عمارت بود و آشپزخونه‌ایی به همون اندازه کوچیک داشت. میتونست بگه این خونه درواقع کوچیک‌ترین خونه‌ایی حساب میشد که در زندگیش میدید اما چرا از همه‌ی خونه‌های قبلی بیشتر دوستش داشت؟

بوی خوبی که فضا رو پر کرده بود به مشامش میرسید و باعث میشد عمیق نفس بکشه. بویی شبیه به عطری که همیشه از چان حس میکرد. تمام کارهای خرید و چیدن وسایل رو چان انجام داده بود و حس میزد این نشونه‌ی آشنایی بیشتر خونه با چانیول باشه. انگار این خونه، چان رو بهتر بشناسه و مثل خودش بیشتر دوستش داشته باشه. گرمای لذت بخشی که به صورتش میخورد لرزش رو کمتر میکرد و بالاخره کاپشن و کلاهش رو درآورد.

چانیول که مشغول مرتب کردن خریدها و قراردادنشون در کابینت‌ها بود با صدای بک به سمتش برگشت.

_ اینا رو کجا بذارم؟ کمد من کدومه؟

در حالیکه لیوان‌ها رو داخل کابینت میگذاشت گفت:
+ باید فکری برای کمد و بقیه‌ی وسایل بکنیم ولی فعلا تنها یک کمد در اتاق هست. بهتره اجازه بدی منم وسایلم رو اونجا بذارم. از اتو کردن متنفرم و داخل چمدون چروک میشن.

 Agreed Where stories live. Discover now