از ووتها اصلا راضی نیستم. این آخرین چپتره و اگر میزان استقبال مثل قبل باشه آپ داستان متوقف و حذف میشه. وقتی دوستش ندارید فکر میکنم ادامه دادنش منطقی نیست.😔💔پس اگر دوستش دارید و میخواید ادامه داشته باشه ووت و نظر رو فراموش نکنید.
************************
با اخمی باز نشدنی به چهرهی مرد خیره شده بود. دلش به هم میپیچید و بوی نم اتاق به حال بدش دامن میزد. فکش از فشار و چفت شدگیهای زیاد به درد افتاده بود و باعث میشد میزان نفرت جاری شده در وجودش از اون مرد، بیشتر از قبل بشه.
با لحنی که انزجارش رو فریاد میزد گفت:
_ نفرت انگیزتر از قبل شده. گمونم باید از مسئول این اتفاق ممنون باشیم.چشمی چرخوند و نگاهش رو گرفت. ظاهر کریه لورد حتی از قبل هم کریهتر شده بود و این حالش رو بهم میزد. پشت به سهون نفسش رو بیصدا بیرون فوت کرد و دستهاش رو داخل جیب کتش فرستاد. اونقدر سریع از خونه بیرون زده بود که وقتی برای انتخاب لباس نداشت. اولین کتی که داخل کمد دید رو بیرون کشید و الان راضی از انتخابش دوطرف کت رو بیشتر به خودش نزدیک میکرد. کت چانیول رو برداشته بود و تنها چیزی که باعث میشد دیوونه نشه عطر اون مرد بود که با هر نفس، وارد ریههاش میشد.
+ امروز متوجهاش شدیم. نمیدونم کی این اتفاق افتاده ولی امروز فهمیدیم دوربینهای عمارت چند وقتی هست که شبها از کار میوفته. درواقع... یکی خاموششون میکنه.
بدون اینکه فرصتی بده پرسید:
_ کی؟نگاهی از روی شونه به سهون انداخت و جوابی نگرفت.
_ کی اینکار رو میکنه؟
+ نمیدونیم.
با جواب ناخوشایند سهون اخمش غلیظتر شد.
_ نمیدونین؟ پس کی میدونه؟
به سمتش برگشت و نگاه جدیاش باعث شد مرد مقابلش کمی معذب بشه.
_ کی میدونه سهون؟
+ نمیدونم. کمی این چند وقت سرم شلوغ بود و نتونستم به خیلی مسائل رسیدگی کنم ولی دنبالشم. به زودی پیداش میکنم و مطمئن باش نمیذارم به راحتی ازش فرار کنه.
بک جوابی نداد. دوباره فکش چفت و دستهاش داخل جیب کت مشت شد. تمام نفرتش رو در نگاهش گذاشت و روانهی مرد روی تخت کرد. لورد مثل همیشه بیهوش و بیخبر از مکالمهایی که در جریانه، در عالم دیگهایی سیر میکرد.
_ ممکن بود کارشو تموم کنن.
صداش آروم و زمزمه مانند بود اما سهون میتونست به وضوح متوجه منظورش بشه.
_ ممکن بود به دست یکی بجز من بمیره.
و دوباره نگاهش رو به سهون داد.
YOU ARE READING
Agreed
Fanfictionهمه چیز از نامهی مرموزی که در زیرزمین پیدا کرد شروع شد. نمیدونست در اون عمارت تاریک چه اتفاقاتی انتظارش رو میکشه. شاید برای فهمیدن باید اول حافظهاش رو به دست میاورد. ******************* × مشکل شماها چیه؟ میگن باید برای تتو یه طرح با معنی انتخاب ک...