Monkey

339 72 4
                                    

چند دقیقه ای میشد که از حموم اومده بودن و جیمین جلوشون نشسته بود
-خب توضیح بدید
-چیو توضیح بدیم جیمین ؟؟؟مگه تو راجع به رابطت توضیح دادی
-نه ولی توی حمام بیمارستان ...اه خدای من یادم نیار چشمم چیا رو دیده
-تقصیر خودته موچی بدون در زدن درو باز کردی
-من...من فکر کردم تهیونگ تنهاست
-باشه بسه جیمین میشه ادامه ندی؟؟؟
جیمین نگاهی به تهیونگ که دستشو رومیز گذاشته بود و با انگشت شصت و اشاره اش پیشونی رو ماساژ میداد کرد
لب برچبد:ببخشید ته ته
تهیونگ نگاهی بهش کرد: حالا چرا قیافتو این شکلی کردی؟
-نمیخواستم تایمتونو خراب کنم ...من...من نمیدونستم با جونگوک رابطه داری
-نداریم
متعجب نگاهی به جونگوک کرد :خب...خب
وقتی دید جونگوک فقط داره به تهیونگ نگاه میکنه سرفه ای کرد :خب به من ربطی نداره دارید چیکار میکنید فقط اومدم بگم بیاین سر کیس من
-چیه موچی نتونستی پیدا کنی
نیشخندی زد:نه نتونستم تو بیا پیدا کن

از شدت خنده لبشو گاز گرفته بود خدایا قیافه تهیونگ و جونگوک با دیدن این زن ومرد عالی بود
-خب دکتر‌مین نظرت چیه؟؟
-من...خب من....
-فاک پرونده تو از مال من خیلی بدتره
-خب بچه ها حالا که همتون هستین اینجا کارمون تمومه با اتاق عمل تماس گرفتیم قراره منتقل شن بالا ،الان یه  تماس داشتیم از مرکز اورژانس یه تصادف ماشین با یه اتوبوس بوده تعداد زخمی ها زیاده زود باشید اماده شید تا ۵ دقیقه دیگه اولین امبولانس میرسه
-عالی شد یعنی امروز بهترین روزمونه
تهیونگ چیزی نگفت و سرشو پایین انداخت
-ته خوبی؟؟
-اوهوم فقط بی انرژی ام
لبخند شیطونی زد و‌اروم در گوشش گفت :باز خوبه تو بی انرژی هستی من که کمرم داره میشکنه
اخماشو توهم کرد تا متوجه حرفش بشه و تازه یادش افتاد که توی حموم به خاطر مهمون ناخودشون فقط خودش ارضا شده بود و جونگوک ....
-اوه خدای من
-اوهوم ، ته خیلی درد دارم بیا بریم سر کار تا بتونم زودتر‌فراموشش کنم
تهیونگ نگاه ساعتش کرد و به جیمین گفت:ما ۵دقیقه دیگه میایم
-کجاااااا
دست جونگوک رو گرفت و سمت سرویس بهداشتی رفتن تا در رو باز کرد دید خدمات در حال تمیز کردنن
-شت
-چی شده تهیونگ چیکار میکنی
-هیییسسس
مونده بود کجا بره که چشمش به اتاق داروها افتاد
لبخند شیطانی‌زد و با جونگوک وارد شد
-دارو میخواستی اینقد کاراگاه بازی دراوردی؟؟؟
🔞
بین قفسه ها جایی برای نشستن درست کرد و زانو زد
-زود باش
-ته..تهیونگ جدی هستی!؟؟؟اینجا ممکنه ببیننمون
-زود باش وقتمون داره میره
دستی به عضو جونگوک کشید :یا پشیمون شدی دیگه نمیخوای؟؟؟
-فاک من غلط کنم نخوام
سریع زیپ شلوارشو باز کرد و عضوشو دراورد و تهیونگ بدون معطلی اونو وارد دهنش کرد
با حس گرمای دهنم تهیونگ اهی کشید:اه لعنت بهش عالیه
تهیونگ عضوشو تا ته گلوش برد و با یکی از دستاش بقیه عضوشو ماساژ میداد و اون یکی دستش هم کمی پایین تر مشغول ماساژ بود و جونگوک حس میکرد پایین تنش کلا بی حسه
- اههه تهیونگ تو عالی هستی ...من...من...
با وارد شدن کسی جفتشون بی حرکت ایستادن
پرستار بخش واردشد و دنبال دارو میگشت جفتشون ترسیده بودن ولی تهیونگ هنوز عضو جونگوک رو تو دهنش نگه داشته بود وقتی تهیونگ مطمئن شد پرستار به پشت قفسه نمیاد کارشو ادامه داد و چشمای کوک گشاد شد
با سر التماس میکرد که ادامه نده ولی شیطنت توی چشمای تهیونگ اینو نشون میداد که دست بردار نیست
لبشو گاز میگرفت که صدای ناله اش بیرون نیاد و تهیونگ با اوج بدجنسی طوری عوضو میبلعید که انگار اب نبات بزرگی دستشه ،
موهای تهیونگ رو با مشتش گرفت و توی دهن تهیونگ خالی شد .تهیونگ گاز استریلی از کشو بغل برداشت و دهنشو تمیز کرد
با خارج شدن پرستار صداشون دراومد
-نباید ادامه میدادی امکان داشت بفهمه دیونه
-نباید تو دهنم میریختی باید خبر میدادی داری میای
-این به اون در
جفتشون زدن زیر خنده که صدای تلفنش بلند شد
-جیمین
-کدوم گوری رفتین اینجا شلوغ شده
-داریم میایم غر‌نزن

Dr.minWhere stories live. Discover now