Gray world

205 56 33
                                    

اینکه مسیر روستا تا شهر رو تهیونگ چجوری رانندگی کرد ،خودشم نمیدونست. جیمین صندلی عقب گریه میکرد ولی جونگوک ترسناک تر شده بود چون قیافش هیچ حسی رو منتقل نمیکرد

به محض اینکه رسیدن خونه جونگوک با پدرش به پزشکی قانونی رفت ، ضربان قلبش روی هزار بود و دست هاش یخ کرده بود ولی مجبور بود بخاطر پدرش هم که شده تظاهر به اروم بودن کنه
تهیونگ بخاطر بی تابی زیاد جیمین مجبور شد پشت سر جونگوک رانندگی کنه ولی همون بیرون منتظر جونگوک موندن

هرچی قدم هاشو توی راه روی ترسناک پزشکی قانونی جلوتر میبرد حس یخ زدگیش بیشتر میشد . پدرش دستشو دور بازوی جونگوک محکم کرد تا بتونه راه بره

شخصی که جلوتر از اونا حرکت میکرد مقابل اتاقی ایستاد
- اینجاست، جسد کاملا سوخته فقط از روی بعضی از وسایلی که داشت میتونید متوجه بشید ،اگه نه فرم درخواست دی ان ای رو پر کنید تا روند قانونیش طی بشه
-باشه ممنون.....
سمت پدرش چرخید : بابا بشین روی صندلی تا بیام
اقای مین که خودش هم حال خوبی نداشت سری تکون داد و سمت صندلی ها رفت
جونگوک پشت در اتاق نفس عمیقی کشید و درو باز کرد
جسدی روی تخت بود که ملافه ای سفید روش کشیده بودن.
جونگوک پزشک بود ،توی دانشگاه جسد زیاد دیده بود و اصلا مشکلی با این قضیه نداشت ولی الان شاید برادرش  روی اون تخت دراز کشیده بود و برای جونگوکی که تنها حامی وپشتیبانش برادرش بود سخت ترین لحظات بود

بالای سر جسد ایستاد و با دستهای لرزون ملافه رو از روی سرش کشید
همونطور که گفته شده بود جسد کاملا سوخته بود و شکل ظاهریش رو از دست داده بود پس امیدوار ملافه رو بیشتر کشید تا مطمئن بشه این برادرش نیست

ولی همون لحظه چشمم به انگشتر یاقوت کبودی که پدرش روز تولدش به یونگی داده بود افتاد
احساس کرد هر لحظه ممکنه روده هاشو بالا بیاره
دستشو جلوی دهنش گرفت و از اتاق به سمت دستشویی دوید
اقای مین متعجب به جونگوکی که با صورت پریده داشت میدوید نگاه کرد
- پسرم ؟
جونگوک خودشو توی دستشوی انداخت و شروع به بالا اوردن هر چیزی که توی معدش بود کرد
تهیونگ که برای گرفتن خبری وارد ساختمون شده بود اونو دید و سمتش دوید
وقتی دید داره بالا میاره سمتش رفت و اروم پیشتشو نوازش کرد
- تموم شد...اروم باش
جونگوک بی حال سرشو بالا اورد و تنها جمله که گفت
- هیونگم بود....
بیهوش شد و توی بغل تهیونگ افتاد ، حالا تهیونگ باید با جونگوک بیهوش و جیمین مضظرب بیرون توی ماشین و اقای مینی که منتظر جونگوک نگران بیرون نشسته چیکار میکرد
اس ام اسی داد وجونگوک رو بلند کرد و از دستشویی بیرون اومد ، اقای مین نگران سمتش اومد
-چی شده؟؟؟
اشک توی چشماش جمع شد
-یونگی بود؟؟؟پسرم بود؟؟؟
تهیونگ دید اگه جواب بده باید دونفر بیهوش شده رو هندل کنه
- نمیدونم،بیشتر احساس میکنم از بوی جسد حالش بد شده اقای مین میشه لطفا یه اتاق پیدا کنید ؟

Dr.minWhere stories live. Discover now