Is it real???

206 62 22
                                    

دوان دوان سمت اورژانس رفت بیمار تصادفی ای رو اورده بودن و خونریزی مغزی شدید داشت و از اون بدتر حامله بود!!!!!
- هیستوری!؟؟
- سارا کروز ، ۲۵ ساله ، حامله است ، تصادف کرده ، قفسه سینه اس شکستگی داره....ضربه به سرش وارد شده طبق سی تی ای که ازش گرفتیم خونریزی داره....
جیمین سمت سیتی رفت و نگاهش کرد
- خونریزیش زیاده نمیشه بیشتر از این صبر کرد باید هرچه زودتر عمل بشه.... توی هفته ی چنده؟؟
- دکتر ۳۴!!
- اهه هنوز دو هفته مونده!!! دکتر زنان چکش کردهه؟؟؟
- اره میگه باید هرچی سریع تر سزارین بشه
جیمین پیشونیشو مالید
- دکترش کیه؟؟
- دکتر گری
جیمین سمت اتاق دکتر رفت تا باهاش صحبت کنه اگه خانم دکتر میگفت باید عمل شه ...پس جون جنین هم در خطر بود
در زد و وارد شد
- دکتر؟؟!
- اه دکتر پارک میخواستم بیام پیشتون
- وضعیت بیمار وخیمه
- درسته وضعیت جنین هم اصلا خوب نیست
- پس میگم اتاق عمل رو اماده کنن مجبوریم باهم شروع کنیم
دکتر گری سری تکون داد ، جیمین از اتاق بیرون رفت تا به دستیارش بگه اتاق عمل رو اماده کنن باید همزمان که عمل سزارین رو روش انجام میدادن جیمین هم خونریزی مغزیشو کنترل کنه!







لحظات طاقت فرسایی بود ، همینجوری پیوند قلب عمل حساس و سختی بود دیگه اینکه این عمل روی پسر بچه ی چند ماهه انجام بشه خیلی حساس تر و سخت ترش میکرد!
ولی خب جونگوک اونجا بود تا به تهیونگ قوت قلب بده چون میدونست همون روز اول که تهیونگ ووبین رو دید در قلبش رو براش باز کرده بود
قلب مریض رو‌از توی سینه ی ووبین دراوردن و همون موقع دستگاه پمپ خون رو روشن کردن( دستگاهی که بجای قلب ،خون رو توی بدن پمپ میکنه تا وقتی که قلب  جدید رو جایگزین کنن)
نگاهی به جونگوک کرد و اونم پلک اطمینان بخشی بهش زد
- قلب پیوندی رو بیارید....حواستون به علائمش باشه
- دکتر ثابته!!!
قلب پیوندی رو توی سینه ی ووبین گذاشتن و شروع کردن به پیوند زدن رگ ها ی خونی

عمل نزدیک به ۵ ساعت طول کشید و تمام این مدت ووبین با زندگی جنگید و شکست نخورد
تهیونگ خودش تمام کارا رو انجام داد و حتی بخیه زدن سینه اش هم دست رزیدنت ها نسپرد خودش باید کاراشو انجام میداد تا خیالش از هرچیزی که ممکن بود برای ووبین خطرناک باشه ، راحت کنه
- خسته نباشید دکتر کیم عمل خوبی بود
- درسته دکتر مین... ممنونم بابت حضورتون
توی چشمای هم خیره شدن،  چون منظور حرفاشونو فقط خودشون میدونستن!!

جفتشون از اتاق عمل بیرون اومدن ،دستاشونو شستن و سمت اتاق  جونگوک رفتن این ۵ ساعت تهیونگ استرس زیادی رو تحمل کرده بود و وظیفه ی جونگوک بود که ارومش کنه





- خونه ی قشنگیه!!!
-ممنونم...هرجا راحتی بشین
جی لبخندی زد و روی مبل راحتی نشست نمیدونست چرا استرس داره اون به واسطه ی کاری که داشت همیشه ادم های زیادی رو میدید و برخوردهای زیادی داشت ، نمیدونست چرا الان توی دلش یه جوری بود ، جوری که براش خودشم جدید بود!!

Dr.minWhere stories live. Discover now