3

3.8K 482 33
                                    

( فردا شب ساعت 9 / بار ققنوس )

این قسمت از سئول هیچ وقت آرام نبود
این قسمت محل تجمع بار ها و کلاب های مختلف بود و گل سر سبد اینجا

بار ققنوس

باری متشکل از سه طبقه بزرگ و لوکس و امکاناتی درجه یک و عالی

یه جای شیک و تمیز برای انجام کارهای کثیف جئون جونگکوک

در آخرین طبقه اون بار بزرگ آلفای سلطنتی در حالی که پا روی پا انداخت بود و سیگار مارلبروی مخصوصش در حال سوختن بود

به مِن و مِن های آلفای خون خالص تایلندی گوش می کرد

& ما .... ما .... قق ...... صد ..... خخرید داریم

آلفای تایلندی تحت تاثیر میدان سلطه ای بود که آلفای سلطنتی ایجاد کرده بود

آلفای سلطنتی به شدت خسته بود و اعصاب داغونی داشت و بخاطر همین متاسفانه نمی تونست سلطه اش رو کنترل کنه

سالوادر: قربان لطفا خودتون رو کنترل کنید

جمله سالوادر و چهره ترسیده آلفای تایلندی صبر آلفا رو تموم کرد

ثانیه ای بعد خون الفای تایلندی توی صورت آلفای سلطنتی پاشید و سر اون آلفا جلوی پاش افتاد

آلفا پنجه گرگش رو که از زور عصبانیت بیرون زده بود مهار کرد و دستش به حالت انسانی برگشت

سالوادر: بی موقع حرف زدم معذرت می خوام

کوک: دکتر لی رو خبر کن سالوادر

سالوادر: بله ارباب

نیم ساعت گذشت و دکتر فورا داخل اتاق مخصوص به جونگکوک حاضر شد

لی: امری داشتید ارباب

کوک: بشین

آلفا سردرد داشت ، سردردی که جزیی از زندگیش شده بود اما جدیدا خیلی بدتر شده بود جوری که آلفا رو وارد به نشستن می کرد

کوک: دوز دارو هامو ببر بالا

لی: نمی تونم به گرگتون آسیب میرسه آلفا

کوک: پس بگو من چه غلطی کنم ؟

آلفا عصبانی بود ، چشم هاش طلایی شده بودن و سلطه زیادی از خودش ساطع می کرد

دکتر بتا ناله ای از روی درد کرد و دست هاش رو روی گلوش گذاشت ، احساس خفگی به بتا دست داده بود

آلفا به راتش نزدیک بود و اصلا شنیدن جواب منفی رو دوست نداشت

دکتر بتا نتونست سلطه آلفای سلطنتی رو تحمل و در نتیجه بخاطر خفگی که احساس می کرد نفس هاش قطع شد

با مردن بتا ، آلفا به خودش اومد انگار نیاز داشت تا کسی رو بکشه و بعد آروم بشه

چشم هاش رو بست و به پشتی مبل تکیه زد ، بزاقش رو قورت داد و باعث شد سیبک برجسته گلوش تکون بخوره

MY GODDESS [Kookv]Where stories live. Discover now