7

3.1K 380 39
                                    

خسته از قرار خوبش وارد خونه شد و کفش های مشکیش رو گوشه ای پرت کرد

کتش رو در آورد و روی مبل ولو شد

ته: آخ خدااااا مردممممم

هوسوک: خب چطور بود ؟

ته: هوسوک باورت نمیشه چه شانسی آوردم امشب

هوسوک: چه شانسی ؟

ته: امشب اولین سالگرد بابای رییس رستورانه بود و حدس بزن چی شد؟

تهیونگ دستاش رو بهم کوبید و هوسوک‌ منتظر ایستاد تا حرف بزنه

ته: قیمت غذاها یک سوم حساب شدددددد

هوسوک: وات ؟

هوسوک تعجب کرد ، خیلی هم تعجب کرد این امکان نداشت اون مطمئن بود توی اینترنت همچین چیزی درباره رستوران ننوشته بود

هوسوک: آخه نمیشه که ؟

ته: اون وقت چرا ؟

هوسوک: احمق چطور یه پیرمرد 85 ساله اولین سالگرد پدرش رو می گیره ؟ پدر طرف حداقل صدتا کفن پوسونده تا الان

ته: چی می گی هوسوک؟

هوسوک توی گوشیش اسم رستورانی که تهیونگ رفته بود رو سرچ کرد و عکس رییس رو بهش نشون داد

تهیونگ با چشم های درشت به عکس نگاه کرد و ثانیه بعد اخم هاش به شدت توی هم رفت ........

(‌ اسکله متروکه )

& حروم زاده ها جرات دارید دست و پامو باز کنید ..... عاااخخخ

لگدی توی شکمش زده شد ، صدای چرخ های ماشینی شنیده شد

دقیقه بعد بتا میدان سلطه ای رو حس کرد که متعلق به یک آلفای سلطنتی بود

سالوادر روی دوش اربابش پالتوی مشکی رنگ و بلندی  انداخت ، آلفا سیگار به دست بالای سر بتا ایستاد

کیسه ای که روی سر بتا کشیده شده بود باز شد و بتا تونست افراد سیاه پوشی رو ببینه که دور تا دورش ایستاده اند

آلفا روی ساق واش نشست و دست ارتش هاش رو روی زانو هاش گذاشت

پکی از سیگارش گرفت و دودش رو توی صورت بتا خالی کرد

بتا: ش....شش....شما

کوک: آره من

جونگکوک گونه زخمی مرد رو نوازش کرد

کوک: نگران نباش فقط می خوام بابت غذای خوب تون ازت تشکر کنم

از روی پاهاش بلند شد و ایستاد ، سیگار رو دور انداخت و دست هاش رو توی جیبش کرد

کوک: عام فقط من یکم متفاوت تشکر می کنم امیدوارم درک کنی

بتا: مگه من باهات چکار کردم ؟ مگه من به تو آزاری رسوندم

MY GODDESS [Kookv]Where stories live. Discover now