خسته از قرار خوبش وارد خونه شد و کفش های مشکیش رو گوشه ای پرت کرد
کتش رو در آورد و روی مبل ولو شد
ته: آخ خدااااا مردممممم
هوسوک: خب چطور بود ؟
ته: هوسوک باورت نمیشه چه شانسی آوردم امشب
هوسوک: چه شانسی ؟
ته: امشب اولین سالگرد بابای رییس رستورانه بود و حدس بزن چی شد؟
تهیونگ دستاش رو بهم کوبید و هوسوک منتظر ایستاد تا حرف بزنه
ته: قیمت غذاها یک سوم حساب شدددددد
هوسوک: وات ؟
هوسوک تعجب کرد ، خیلی هم تعجب کرد این امکان نداشت اون مطمئن بود توی اینترنت همچین چیزی درباره رستوران ننوشته بود
هوسوک: آخه نمیشه که ؟
ته: اون وقت چرا ؟
هوسوک: احمق چطور یه پیرمرد 85 ساله اولین سالگرد پدرش رو می گیره ؟ پدر طرف حداقل صدتا کفن پوسونده تا الان
ته: چی می گی هوسوک؟
هوسوک توی گوشیش اسم رستورانی که تهیونگ رفته بود رو سرچ کرد و عکس رییس رو بهش نشون داد
تهیونگ با چشم های درشت به عکس نگاه کرد و ثانیه بعد اخم هاش به شدت توی هم رفت ........
( اسکله متروکه )
& حروم زاده ها جرات دارید دست و پامو باز کنید ..... عاااخخخ
لگدی توی شکمش زده شد ، صدای چرخ های ماشینی شنیده شد
دقیقه بعد بتا میدان سلطه ای رو حس کرد که متعلق به یک آلفای سلطنتی بود
سالوادر روی دوش اربابش پالتوی مشکی رنگ و بلندی انداخت ، آلفا سیگار به دست بالای سر بتا ایستاد
کیسه ای که روی سر بتا کشیده شده بود باز شد و بتا تونست افراد سیاه پوشی رو ببینه که دور تا دورش ایستاده اند
آلفا روی ساق واش نشست و دست ارتش هاش رو روی زانو هاش گذاشت
پکی از سیگارش گرفت و دودش رو توی صورت بتا خالی کرد
بتا: ش....شش....شما
کوک: آره من
جونگکوک گونه زخمی مرد رو نوازش کرد
کوک: نگران نباش فقط می خوام بابت غذای خوب تون ازت تشکر کنم
از روی پاهاش بلند شد و ایستاد ، سیگار رو دور انداخت و دست هاش رو توی جیبش کرد
کوک: عام فقط من یکم متفاوت تشکر می کنم امیدوارم درک کنی
بتا: مگه من باهات چکار کردم ؟ مگه من به تو آزاری رسوندم
YOU ARE READING
MY GODDESS [Kookv]
Short Storyنام: الهه من 💫 و آلفا زیر ساحل شب زیر نگاه های خیره ستاره ها خودش رو مهمون سرخی لب های الهه اش کرد کاپل: کوکوی ، سپ وضعیت در حاله آپ ژانر: امگاورس ، ددی ، بیبی ، کمی خشن ، کمی اکشن ، بدون انگست ، امپرگ یه داستان آروم و عاشقانه