23

2.2K 260 20
                                    

با بدن های که حالا سبک شده بود از حمام بیرون اومدن

بعد از اون شب خب و طولانی واقعا یه حمام آب گرم حال شون رو جا آورد

کوک: تهیونگم خوبی ؟ بدن درد نداری ؟

آلفا در حالی که موهای امگا رو خشک می کرد پرسید

ته: نه جونگکوکی فقط خیلی گشنمه

کوک: الان میریم پایین صبحونه بخوریم

موهای تهیونگ رو خشک کرد و بعدش موهای خودش رو

کوک: میشه من برات لباس انتخاب کنم ؟

ته: باشه

امگت با لبخند شیرینش جواب الفاش رو داد ، آلفا یه ست آبی و سفید برای امگاش بیرون کشید و برای خودش یه ست سورمه ای و مشکی

لباس هاشون رو پوشیدن و بعد از شونه کردن موهاشون آماده بیرون رفتن بودن

کوک: عزیزم بذار بغلت کنم

ته: نمی خواد کوکی خوبم

آلفا بهش گوش نداد و دستش رو زیر زانو ها و دور کمر امگا انداخت

از اتاق خارج شد و از پله ها پایین رفت ، داخل آشپز خونه رفت ک امگای عزیزش رو آروم روی صندلی نشوند

کوک: نظرت با یه معجون تقویتی چیه ؟

ته: نوچ من شیر توت فرنگی بیشتر دوست دارم

آلفا خندید ، امگاش دیوانه وار عاشق توت فرنگی بود و از خوردنش سیر نمی شد

کوک: چشم عزیزم

از توی یخچال شیر توت فرنگی رو بیرون آورد و با یک لیوان جلوی توله امگاش گذاشت

امگا با ذوق لیوان رو از مایع مورد علاقه اش پر کرد و با لذت نوشید

آلفا همون طور که به رفتار های امگاش می خندید تخم مرغ ها رو توی تابه شکست و کنار شون بیکن ها رو هم سرخ کرد

کوک: بیبی پنکیک هم می خوای ؟

ته: نه کوکی همون تخم مرغ کافیه

کوک: چشم

بعد از آماده شدن تخم مرغ و بیکن تابه رو روی میز گذاشت و قبل از اینکه بشینه قهوه ساز رو هم روشن کرد

کنار امگاش نشست که همچنان با لذت اون مایع صورتی رنگ رو با نی می خورد

لپ های امگاش بخاطر گرفتن نی کمی باد کرده بود و لب های قرمز غنچه

آلفا خندید و لقمه کوچیکی برای امگاش گرفت ، امگا بیخیال نوشیدنیش شد و دهنش رو باز کرد

آلفا با خنده لقمه رو توی دهن امگاش گذاشت و بعد برای خودش هم لقمه ای گرفت

ته: کوکی قصد نداری برگردیم ؟

MY GODDESS [Kookv]Where stories live. Discover now