( سه ماه بعد / سه ماهگی تهیونگ )
اتاق آلفا و امگا به تازگی به طبقه پایین انتقال پیدا کرده بود چرا که بالا و پایین شدن برای امگای باردار سخت شده بود
کوک: بیبی امگا کجایی ؟
با شنیدن صدای خرخری از زیر تخت خنده ای کرد و روی زمین نشست
بیبی امگاش توی دوران بارداریش گاهی ترجیح میدهد به ساید گرگیش دربیاد ، یه گرگ تمام سفید با خز های پشمکی
کوک: عزیزم میشه بیای بیرون ؟ آلفا دلش تنگ شده
امگا زوزوه آرومی کشید
ته: آلفا تو هم گرگ شو ، سفید برفی خز های مشکیت رو خیلی دوست داره
آلفا خندید ، چاره ای جز اطاعت از امگای باردار و کیوتش نداشت
از تخت فاصله گرفت و روی زانوهاش نشست ، چشم هاش رو بست و دقیقه بعد صدای تغییر شکل استخون هاش اتاق رو پر کرد
کوک: بیا بیرون امگا
امگا آروم از زیر تخت بیرون اومد و زیر خز های سیاه رنگ آلفا خزید
جثه آلفا به شدت بزرگ بود و همین باعث میشد امگا کاملا بتونه زیرش قایم بشه
امگا سرش رو جلو آورد و با پوزه سیاه رنگش گلوی آلفا رو بویید
خرخر آرومی کرد و لیسی به گردن آلفا زد ، آلفا خرخری کرد و گونه امگا رو لیسید
دکتری که امگاش تحت نظرش بود گفته بود که امگا گاهی اوقات این کار رو انجام خواهد داد
اما زیاد نباید در این حالت بمونه چون برای امگا خطرناکه
YOU ARE READING
MY GODDESS [Kookv]
Short Storyنام: الهه من 💫 و آلفا زیر ساحل شب زیر نگاه های خیره ستاره ها خودش رو مهمون سرخی لب های الهه اش کرد کاپل: کوکوی ، سپ وضعیت در حاله آپ ژانر: امگاورس ، ددی ، بیبی ، کمی خشن ، کمی اکشن ، بدون انگست ، امپرگ یه داستان آروم و عاشقانه