19

2.4K 309 18
                                    

ساعت از نیمه های شب گذشته بود و زوج جوان از شیطنت های روز به آرامش شب پناه برده بودن

امگای عسلی با پاهای برهنه روی شن های گرم ساحل قدم میزد و نسیم شرجی ساحل صورت زیباش رو نوازش می کرد

انگار باد هم دلش نمی اومد اون الهه کوچولو رو آزار بده و آرامشش رو بهم بزنه

نگاه امگای زیبا به سمت آسمون کشیده شد ، جایی که بخاطر نبود نور مصنوعی روی زمین ستاره ها بیشتر خودنمایی می کردن

ماه کامل بود و ستاره ها درخشش مشهودی داشتن طوری که انگار دارن به دور ماه می رقصن

کوک: اینقدر بهش نگاه نکن

آلفا همزمان با در آغوش گرفتن امگا با حسادت گفت و باعث خنده امگا شد

ته: حسودی کردی مرد تهیونگی ؟

سر آلفا داخل گردن امگا خزید و رایحه عسلش رو نفس کشید

کوک: خیلی حسودی کردم امگا تو نباید اونقدر قشنگ به چیزی جز من خیره بشی

ته: حسودی نکن آلفا چون چیزی که من توی ماه می بینم تو نمی بینی

کوک: توی ماه چی می بینی عمر کوکی ؟

ته: من مَردَمو توی اون ماه می بینم جونگکوک ، تو بیش از اندازه شبیه به ماه هستی

آلفا گردن خوش تراش امگا رو غرق در بوسه کرد ، هیچ کس تا به حال اینقدر قشنگ باهاش حرف نزده بود

کوک: چرا من شبیه به ماه ام ، آسمون من ؟

ته: زیبا و تنها اینا تو رو شبیه به ماه می کنه جونگکوکی

کوک: اما من دیگه مثل ماه تنها نیستم امید زندگیم من دیگه تو رو دارم

امگا به سمت آلفا چرخید و توی چشم هاش نگاه کرد

ته: یعنی من اینقدر تنهاییت رو پر کردم آلفا؟

آلفا لپ نرم امگا رو بوسید

کوک: نه تنها تنهایی من رو بر طرف کردی بلکه چیز های به من دادی که من تو زندگیم کم داشتم

ته: من چه چیز های به تو دادم ؟

کوک: خودت رو ، تو خودت رو به من دادی امگای من و تو یعنی عشق ، یعنی محبت ، یعنی آرامش
سه چیزی که من با وجود این همه ثروت و قدرت هیچ وقت نتونستم به دستش بیارم

امگا خنده ای به زیبای آسمون تحویل الفا داد ، خوشحال بود که مرهم الفاست

امگا بعد از خنده زیباش به آلفا تکیه داد و گذاشت آلفا از وجودش آرامش بگیره و با بوسه زدن به گردن و شقیقه اش عشق رو به جریان بندازه .......

آلفا و امگا بعد از گشتن توی ساحل و جمع کردن تعدادی صدف به خواسته امگا به ویلا برگشتن

امگا کیسه صدف ها رو روی میز گذاشت و لبخندی زد

MY GODDESS [Kookv]Where stories live. Discover now