12

2.9K 337 30
                                    


💢 کیبوردم جدیده ممکن اشتباه تایپی زیاد
داشته باشه چون من بهش عادت ندارم 😁

( انبار متروکه _ ساعت 6 بعد از ظهر )

آلفا روی صندلی فلزی نشسته بود و پا روی پا انداخته بود

سیگار مخصوصی که هر ساله جداگانه براش تهیه میشد بین لب های صورتیش بود و آلفا کام های عمیقی از سیگار می گرفت

رایحه تند آلفا توی انبار پیچیده بود ، رایحه ای که نشان از عصبانیت آلفا بود

سالوادر: قربان این همون الفاست ، پدر و مادرش مردن و با دوستش زندگی میکنه و تک فرزندش

کوک: به زبان ساده یه بچه قرتی پولدار که با ارث باباش کیف می کنه

& ما مثل همیم آلفا

جونگکوک خنده بلندی کرد که به قهقهه کشید

کوک: پسر جون من یه مردم که با اعتبار خودم اینم و تو یه پسری که با پول بابات اینی ما مثل هم نیستیم آلفا کوچولو

& اصلا تو کی هستی ؟ به چه حقی منو آوردی اینجا ؟

کوک: من یه آلفای خیلی خیلی حسودم که خوش ندارم یه بچه قرتی مثل تو نزدیک امگام بشه

آلفای جوان برای امگای زیباش مزاحمت ایجاد کرده بود و تهیونگ بخآ این موضوع به قدری اذیت شده بود که اشک هاش صورتش رو خیس کرده بودن

& اوه پس تو از طرف کیم تهیونگی ؟ بیخیال مرد من فقط یه جزوه خواستم

کوک: مهم نیست چی می خواستی یا قصدت چی بوده مهم اینه که امگای من اذیت شده

دوباره روی صندلی لم داد و این یه چراغ سبز بود تا افرادش کارشون رو شروع کنن

سالوادور به افراد اشاره کرد ، پسر رو از صندلی باز کردن و اونو روی زمین خوابوندن

پسرک تقلا نمی کرد و همچنان معتقد بود که این فقط یه شوخی بی مزه است

تا وقتی که روی زمین دراز کش شد و دو نفر با چک کش و میخ بالای سرش حاضر شدن

& هی هی دیگه شوخی بسه ولم کنید عوضیا

چهار نفر پسر رو ثابت مگه داشتن ، دو نفر با چک کش و میخ بالای سر پسر اومدن

میخ رو روی دست پسر تنظیم کردن و با چک کش اونقدر ضربه زدن که دست های پسر به زمین میخ شد

داد پسرک تمام انبار رو برداشته بود و آلفا مست از شنیدن اون فریاد های پر درد می خندید

مشغول لذت بردن از صحنه بود که گوشیش زنگ خورد و مثل اکثر اوقات امگای شیرینش بود

لبخندی زد و بلند شد ، پسرک هنوز از درد داد میزد که درد صورتش هم اضافه شد

آلفا با پا توی دهنش کوبید و پاش رو همون جا نگه داشت تا صدای پسرک بلند نشه

MY GODDESS [Kookv]Where stories live. Discover now