15

2.9K 344 21
                                    

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


.............

در اتاق مخصوص کلیسا امگا به همراه برادرش منتظر بودن

امگا مثل فرشته ای شده بود که حتی خدا هم به زیبایی خلقتش حسودی می کرد

زیبایی ذاتی امگا و میکاپ ملایمش اون رو شبیه به آفرودیت الهه زیبایی یونان باستان کرده بود

شاید حتی زیباتر و ظریف تر از آفرودیت

ته: هیونگ استرس دارم

جین: چرا عزیزم ؟ همه چیز که خوبه ؟

ته: هیونگ خب .... خب برای شب ..... برای شب استرس دارم

جین: اگر نتونستی انجامش بدی فقط با جونگکوک حرف بزن من مطمئنم جونگکوک درکت می کنه

ته: واقعا هیونگ

جین: واقعا عزیزم من جونگکوک رو میشناسم

الهه کوچولو لبخندی زد ، خودش هم مطمئن بود که آلفا درکش می کنه

اما استرس الهه کوچولو برای مورد دیگه ای بود ، می ترسید مبادا بدنش از نظر آلفا اونقدر هم زیبا نباشه

البته اگر الهه داخل اتاق از دل آلفای سلطنتی خبر داشت این طوری با خودش فکر نمی کرد

آلفای سلطنتی حتی به نفس کشیدن امگا در کنارش راضی بود

امگا برای الفاش یک تندیس مقدس بود که آلفا حاضر بود مثل درویشی هر روز و هر ثانیه اون رو ستایش کنه

تقه ای به در خورد و پشت بندش صدای نامجون اومد

نامجون: جینی عزیزم وقتشه

MY GODDESS [Kookv]Where stories live. Discover now