8

3.2K 374 12
                                    

با کشیدن بینی خرگوش روی کوکی که خنک شده بود کارش تموم شد ، لبخند کش داری زد

هوسوک: قبول دارم واقعا شبیه خرگوشه

ته: بخاطر همین خرگوش کشیدم خوب

خنده کیوتی کردن ، تهیونگ بابت دیشب خیلی ناراحت بود و بماند که کلی گریه کرده بود و دستمال کاغذی خونه رو تموم کرده بود

هوسوک: خودت می بری ؟

ته: اوهوم باید عذر خواهی کنم هوسوک

هوسوک: اوهوم با لحن خیلی بدی حرف زدی

تهیونگ دوباره بغض کرد ، اصلا دلش نمی خواست کسی رو برنجونه

هوسوک با دیدن قیافه دوستش نوچی کرد اونو توی بغلش کشید

چند ضربه آروم به پشتش زد

هوسوک: هییییششش آروم باش ته ته مطمئن باش اونقدرا هم ناراحت نشده

ته: راستی ؟

هوسوک: راستی

از بغل هوسوک بیرون اومد و بوسه آرومی به گونه برجسته اش زد

کوکی ها رو آروم و با دقت توی جعبه مخصوص چید ، با ظرافت و وسواس ربان آبی رو دور جعبه صورتی بست و یک رز سفید هم رای ربان گذاشت

ته: خب برم آماده بشم

هوسوک: برو نگران اینجا هم نباش میگم یکی از شاگردای میوه فروش بیاد کمکم

ته: من تورو نداشتم باید چکار می کردم

هوسوک: هیچی می مردی

تهیونگ خندید  هوسوک هم همین طور .........

پشت میز شرکت نشسته بود ، شرکت ساختمان سازی که علاوه بر یک سرگرمی یه پوشش عالی برای باند جئون بود

شرکت معماری جئون جای قشنگی بود و صد البته گول زنک برای بازرس ها و پلیس های کره و کل دنیا

دیشب مستقیم به شرکت اومده بود و در اتاق مخفی داخل دفترش استراحت کرده بود

بدنش رو بو کرد ، شدیداً بوی خون میداد ، نیاز داشت تا یک دوش حسابی بگیره

پس بلند شد و به سمت اتاق مخفی داخل دفترش رفت ، کتابی از توی کتاب خونه رو کشید و در باز شد

داخل اتاق رفت و در بسته شد ، لباس هاش رو از تنش کند و وادر حمام شد

بدن بزرگ و پر از تتوش رو زیر دوش آب گرم برد تا کوفتگی و خستگی بدنش از تنش بره

کمی زیره دوش موند تا بدنش خیس بخوره ، بر خلاف چیزی که فکر کرده بود حوصله یه دوش مفصل رو نداشت

پس به شستن موهاش و کشیدن یه لیف بسنده کرد و بیرون اومد ، بدنش رو خشک کرد و یه پیراهن و شلوار مشکی پوشید

MY GODDESS [Kookv]Where stories live. Discover now