با کشیدن بینی خرگوش روی کوکی که خنک شده بود کارش تموم شد ، لبخند کش داری زد
هوسوک: قبول دارم واقعا شبیه خرگوشه
ته: بخاطر همین خرگوش کشیدم خوب
خنده کیوتی کردن ، تهیونگ بابت دیشب خیلی ناراحت بود و بماند که کلی گریه کرده بود و دستمال کاغذی خونه رو تموم کرده بود
هوسوک: خودت می بری ؟
ته: اوهوم باید عذر خواهی کنم هوسوک
هوسوک: اوهوم با لحن خیلی بدی حرف زدی
تهیونگ دوباره بغض کرد ، اصلا دلش نمی خواست کسی رو برنجونه
هوسوک با دیدن قیافه دوستش نوچی کرد اونو توی بغلش کشید
چند ضربه آروم به پشتش زد
هوسوک: هییییششش آروم باش ته ته مطمئن باش اونقدرا هم ناراحت نشده
ته: راستی ؟
هوسوک: راستی
از بغل هوسوک بیرون اومد و بوسه آرومی به گونه برجسته اش زد
کوکی ها رو آروم و با دقت توی جعبه مخصوص چید ، با ظرافت و وسواس ربان آبی رو دور جعبه صورتی بست و یک رز سفید هم رای ربان گذاشت
ته: خب برم آماده بشم
هوسوک: برو نگران اینجا هم نباش میگم یکی از شاگردای میوه فروش بیاد کمکم
ته: من تورو نداشتم باید چکار می کردم
هوسوک: هیچی می مردی
تهیونگ خندید هوسوک هم همین طور .........
پشت میز شرکت نشسته بود ، شرکت ساختمان سازی که علاوه بر یک سرگرمی یه پوشش عالی برای باند جئون بود
شرکت معماری جئون جای قشنگی بود و صد البته گول زنک برای بازرس ها و پلیس های کره و کل دنیا
دیشب مستقیم به شرکت اومده بود و در اتاق مخفی داخل دفترش استراحت کرده بود
بدنش رو بو کرد ، شدیداً بوی خون میداد ، نیاز داشت تا یک دوش حسابی بگیره
پس بلند شد و به سمت اتاق مخفی داخل دفترش رفت ، کتابی از توی کتاب خونه رو کشید و در باز شد
داخل اتاق رفت و در بسته شد ، لباس هاش رو از تنش کند و وادر حمام شد
بدن بزرگ و پر از تتوش رو زیر دوش آب گرم برد تا کوفتگی و خستگی بدنش از تنش بره
کمی زیره دوش موند تا بدنش خیس بخوره ، بر خلاف چیزی که فکر کرده بود حوصله یه دوش مفصل رو نداشت
پس به شستن موهاش و کشیدن یه لیف بسنده کرد و بیرون اومد ، بدنش رو خشک کرد و یه پیراهن و شلوار مشکی پوشید
YOU ARE READING
MY GODDESS [Kookv]
Short Storyنام: الهه من 💫 و آلفا زیر ساحل شب زیر نگاه های خیره ستاره ها خودش رو مهمون سرخی لب های الهه اش کرد کاپل: کوکوی ، سپ وضعیت در حاله آپ ژانر: امگاورس ، ددی ، بیبی ، کمی خشن ، کمی اکشن ، بدون انگست ، امپرگ یه داستان آروم و عاشقانه