( شب )
توی آینه قدی در حال مرتب کردن لباسش بود ، نگاهی به موهای مشکیش انداخت که تازه امروز رنگ شون کرده بود
از رنگ بلوند خسته شده بود و یه تنوع بد نبود اونم موقعی که قرار بود با الفاش سر قرار بره
از اتاق بیرون اومد و توجه هوسوک رو جلب کرد ، هوسوک مات و مبهوت نگاهش می کرد
جلو رفت و دستش رو جلوی صورت هوسوک تکون داد
ته: هی هوسوکی اینجایی ؟
هوسوک به خودش اومد
هوسوک: فاک خیلی خوشگل شدی پسر ، نزدنت
تهیونگ خندید ، هوسوک خیلی خوش سلیقه بود و این واکنشش یعنی تهیونگ یه تیپ عالی برای قرار امشب زده بود
ته: واقعا خوب شدم ؟
هوسوک: عالی شدی پسر ، میگم اسم توله هات رو هم انتخاب کردی ؟
ته: وات ؟
هوسوک: می ترسم جئون طاقت نیاره و حامله برگردی
تهیونگ توی سرش زد
ته: بیشعور
هوسوک همون طور که سرش رو می مالید چشم غره ای رفت
هوسوک: بیا و خوبی کن
ته: تو خوبی نکن خواهشاً ، تاکسی اومد من می رم
هوسوک: تهیونگ وایسا
تهیونگ منتظر نگاهش کرد ، هوسوک بلند شد و داخل اتاق رفت و دقیقه بعد برگشت
کارت پس اندازش رو به سمت تهیونگ گرفت ، رستورانی که تهیونگ امشب رزرو کرده بود خیلی گرون بود جوری که تهیونگ کارت پس انداز سه ساله اش رو داشت همراهش می برد
ته: هوسوک نمی تونم قبول کنم ، این حاصل زحمتای توعه
هوسوک: حالا که این همه داری زحمت می کشی دوست ندارم پیش آلفات ضایع بشی دوست دارم سرت رو بالا بگیری
تهیونگ همچنان امتناع کرد ، هوسوک کیف پولش رو از داخل جیبش بیرون کشید
ته: هوسوک این کار رو نکن لطفا آخه نمیشه این قراره منه من خواستم بریم اینجا
YOU ARE READING
MY GODDESS [Kookv]
Short Storyنام: الهه من 💫 و آلفا زیر ساحل شب زیر نگاه های خیره ستاره ها خودش رو مهمون سرخی لب های الهه اش کرد کاپل: کوکوی ، سپ وضعیت در حاله آپ ژانر: امگاورس ، ددی ، بیبی ، کمی خشن ، کمی اکشن ، بدون انگست ، امپرگ یه داستان آروم و عاشقانه