6

3.3K 399 39
                                    

( شب )

توی آینه قدی در حال مرتب کردن لباسش بود ، نگاهی به موهای مشکیش انداخت که تازه امروز رنگ شون کرده بود

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

توی آینه قدی در حال مرتب کردن لباسش بود ، نگاهی به موهای مشکیش انداخت که تازه امروز رنگ شون کرده بود

از رنگ بلوند خسته شده بود و یه تنوع بد نبود اونم موقعی که قرار بود با الفاش سر قرار بره

از اتاق بیرون اومد و توجه هوسوک رو جلب کرد ، هوسوک مات و مبهوت نگاهش می کرد

جلو رفت و دستش رو جلوی صورت هوسوک تکون داد

ته: هی هوسوکی اینجایی ؟

هوسوک به خودش اومد

هوسوک: فاک خیلی خوشگل شدی پسر ، نزدنت

تهیونگ خندید ، هوسوک خیلی خوش سلیقه بود و این واکنشش یعنی تهیونگ یه تیپ عالی برای قرار امشب زده بود

ته: واقعا خوب شدم ؟

هوسوک: عالی شدی پسر ، میگم اسم توله هات رو هم انتخاب کردی ؟

ته: وات ؟

هوسوک: می ترسم جئون طاقت نیاره و حامله برگردی

تهیونگ توی سرش زد

ته: بیشعور

هوسوک همون طور که سرش رو می مالید چشم غره ای رفت

هوسوک: بیا و خوبی کن

ته: تو خوبی نکن خواهشاً ، تاکسی اومد من می رم

هوسوک: تهیونگ وایسا

تهیونگ منتظر نگاهش کرد ، هوسوک بلند شد و داخل اتاق رفت و دقیقه بعد برگشت

کارت پس اندازش رو به سمت تهیونگ گرفت ، رستورانی که تهیونگ امشب رزرو کرده بود خیلی گرون بود جوری که تهیونگ کارت پس انداز سه ساله اش رو داشت همراهش می برد

ته: هوسوک نمی تونم قبول کنم ، این حاصل زحمتای توعه

هوسوک: حالا که این همه داری زحمت می کشی دوست ندارم پیش آلفات ضایع بشی دوست دارم سرت رو بالا بگیری

تهیونگ همچنان امتناع کرد ، هوسوک کیف پولش رو از داخل جیبش بیرون کشید

ته: هوسوک این کار رو نکن لطفا آخه نمیشه این قراره منه من خواستم بریم اینجا

MY GODDESS [Kookv]Where stories live. Discover now