34

2K 222 15
                                    

( سه ماه بعد / نه ماهگی تهیونگ )


امگا در حالی که نفسش از درد بریده بود به مبل داخل اتاق چنگ زد

اونقدری دردش زیاد بود که حتی نمی تونست صدایی از خودش در بیاره

دردش هر لحظه بیشتر و بیشتر می‌شد و امگا از شدت درد مرگ رو جلوی چشم هاش میدید

ته: جونگکوک

با تمام توانی که داشت داد زد و حاضر بود قسم بخوره صداش ته عمرات بادیگارد ها هم رسیده

یک دقیقه طول نکشید که جونگکوک و چندتا بادیگارد داخل اتاق ریختن

آلفا در حالی امگاش رو دید که به در و دیوار چنگ میزنه و از درد نفسش بالا نمیاد

& میرم آمبولانس خبر کنم

یکی از بادیگارد ها اعلام کرد،  جونگکوک امگاش رو توی بغلش کشید

بقیه بادیگارد ها گیج بودن که الان چکار باید بکنن کخ با جیغ دردناک امگا به خودشون اومدن

از اتاق بیرون رفتن تا چندتا ماشین اسکورت آماده کنن

امگا توی بغل الفاش بود و رایحه اش رو برای تسکین دردش نفس می کشید اما انگار اون هم قرار نبود دردش رو ذره ای تسکین بده

کوک: فدات بشم ... عمرم ، نفسم ، جونم داد بزن
جیغ بکش زود باش عزیزم زود باش

امگا جیغ ها و داد هدی دردناکش رو آغار کرد ، خانم لی با حوله وارد اتاق شد

غرق امگا رو خشک کرد و دست امگا رو گرفت

لی: نفس بکشید قربان ... نفس بکشید لطفا

امگا توی اون لحظه که از درد داشت جون میداد به حرف هر کسی گوش می کرد

لی: آفرین همینه همینه

کوک: تهیونگ ، تهیونگ نیاز نیست تحمل کنی جیغ بکش

سالوادر: قربان رسیدن

همون لحظه کادر اورژانس وارد اتاق شدن ، امگا رو با احتیاط روی برانکارد گذاشتن و از اتاق بیرون رفتن

وقتی به ورودی رسیدن آلفا و چندتا بادیگارد کمک کردن ته برانکارد وارد ماشین بشه

آلفا هم همراه برانکارد وارد ماشین شد و ماشین به سرعت حرکت کرد

همزمان با آمبولانس ماشین های اسکورت دورش رو گرفتن و با سرعت به سمت نزدیک ترین بیمارستان رفتن

& آلفا دسته تون چیه

کوک: سلطنتی

جونگکوک همون طور که نگاهش روی امگاش بود بی حواس جواب داد و دست امگاش رو فشرد

MY GODDESS [Kookv]Where stories live. Discover now