13

2.8K 360 30
                                    

به آرومی سرش رو از روی سینه الفاش برداشت و بوسه دیگه ای روی لباش نشوند

کوک: چی شد عشقم ؟

ته: کوکی امشب با بچه های دانشگاه دورهمی داریم دوست داری بیای ؟

کوک: بقیه هم با جفت هاشون میان ؟

ته: شاید اره شاید نه

کوک: اگر میام ناراحت میشی تهیونگ؟

ته: آدمای جدید رو دوست نداری درسته ؟

جونگکوک لبش رو گزید و نگاهش رو از چشم های ناز امگاش گرفت

ته: اشکال نداره کوکی

با لبخند گفت و دوباره نگاه آلفا رو روی خودش آورد

کوکی: از اینکه سعی می کنی درکم کنی ممنونم

ته: نگران نباش وقتی ازدواج کنیم خیلی چیز ها رو با هم درست می کنیم

کوکی: امشب آخرین شبی که مجردی پس حسابی از دورهمی امشب لذت ببر

با هم خندیدن و جونگکوک هزاران بار توی دلش قربون خنده های امگاش رفت

کوک: می رسونمت

ته: نیازی نیست کوکی

کوک: چرا نیازه

تهیونگ خندید و نوک بینی آلفا رو بوسید

ته: پس من برم آماده بشم

از روی پاهای آلفا بلند شد که صدای چرخش کلید توجه شون رو جلب کرد

هوسوک با لبخند همیشگیش وارد خونه شد ، با دیدن جونگکوک لبخندش عمیق تر شد

هوسوک:خوش اومدی جونگکوکی

کوک: ممنون هوسوک ، قرارت با یونگی چطور بود ؟ بالاخره داداش ما رو به غلامی قبول می کنی یا نه ؟

هوسوک و تهیونگ خندیدن

هوسوک: شاید

جونگکوک سری از روی تاسف تکون داد

کوک: بیچاره داداشم

این دفعه هر سه خندیدن،  هوسوک ، تهیونگ رو بغل کرد و گونه اش رو بوسید و صد البته نگاه پر از حسادت جونگکوک رو دیدن و ریز خندیدن

ته: منو هوسوک میریم آماده بشیم ، زیاد طول نمی کشه

کوک: مهم نیست راحت باشید ، تا شماها آماده بشید من یکم دراز می کشم

ته: باشه پس ما رفتیم

و رفتن داخل اتاق تا آماده بشن .....‌

‌

Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou télécharger une autre image.
MY GODDESS [Kookv]Où les histoires vivent. Découvrez maintenant