26

2K 248 8
                                    

با صدای آلارم گوشی امگا هر دو از خواب بلند شدن ، ساعت هفت صبح بود

امگا بدون اینکه به چیزی اهمیت بده روی تخت نشست و به گوشه ای زل زد

اصلا دلش نمی‌خواست به این سفر هر چند دوستانه و خانوادگی بره

آلفا که اوضاع امگاش رو دید روی تخت نشست ، بدن امگاش رو به خودش چسبوند
بوسه آرومی روی شونه خوش تراش و لخت امگا گذاشت

کوک: اگر نمی خوای بریم من با جین هیونگ حرف میزنم

ته: نمیتونم جونگکوک هیچ جوره رویی ندارم تا باهاش مخالفت کنم ، اون بخاطر منو هوسوک از آرامشش توی روستا گذشت

بعد از تموم شدن حرفش با پوزخندی ادامه داد

ته: هر چند که آرامشش کاملا ظاهر قضیه بود

آلفا از امگا فاصله گرفت ، با کشیدن بازوی امگا اون رو توی بغلش کشید و کاملا با دست های بزرگش احاطه اش کرد

پیشونی بلند امگا رو طبق عادتی محکم بوسید

کوک: من مراقب اوضاع هستم تهیونگم ، نمیزارم کوچک ترین آسیبی بهمون برسه

امگا چشم های گردش رو به چشم ها الفاش دوخت

ته: حتی مراقب هیونگا و هوسوکی ؟

کوک: حتی مراقب هیونگا و هوسوکی دیگه چی فدات شم ؟

امگا نگاهش رو گرفت و کمی فکر کرد ، با این اوصاف دیگه جای نگرانی نبود

ته: پس خودت چی جونگکوکیِ تهیونگ ؟

آلفا از شیرینی امگاش خندید

کوک: مراقب جونگکوکیِ تهیونگ هم هستم دیگه ؟

ته: دیگه هیچی

آلفا همون طور که امگاش بغلش بود از روی تخت بلند شد و به سمت حمام رفت تا دوش مختصری بگیرن

توی وان حموم نشستن ، آلفا شامپوی توت فرنگی مخصوص امگتش رو از توی قفسه برداشت

شامپو رو کف دستش ریخت و آروم به سر امگاش مالید و تا موقعی که حسابی کف کنه سر امگاش رو ماساژ داد

این وسط امگاش با چشم های گرد و درشتش خیره به حباب های بود که بخاطر کف داخل وان توی هوا شناور بودن

آلفا سعی می کرد امگا رو متوجه نکنه تا بیشتر از اون صحنه فوق کیوت لذت ببره

کوک: الهه کوچولوم چشات رو ببند می خوام موهاتو بشورم

ته: باشه

امگا محکم چشم هاش رو بست و باعث خنده آلفا شد ، آلفا دوش سیار رو روی موهای امگا گرفت و آروم موهای امگا رو آب کشی کرد .....

MY GODDESS [Kookv]Où les histoires vivent. Découvrez maintenant