عمارت جئون با رنگ های آبی آسمونی و سفید تزئین شده بود
ریسه های آبی و سفید از همه جا آویزون بودن و هزاران بادکنک پر شده با هلیوم سقف عمارت رو پوشونده بود
توی تمام گلدون های عمارت گلی های سفید و آبی گذاشته شده بود
از مهمون ها درخواست شده بود تا لباس هاشون رو با تم جشن هماهنگ کنن و نتیجه این درخواست هماهنگی بانمک مهمونا با تم جشن بود
حتی خدمتکارا و بادیگارد ها هم لباس های هماهنگ با تم جشن داشتند
یونگی: خب همه چیز آماده است
هوسوک: ازت ممنونم یونگی
برای تشکر و خسته نباشید بوسه ای به آلفای عزیزش هدیه داد
یونگی: هوسوک
هوسوک: جونم
یونگی: ما کی قراره بچه دار بشیم ؟
هوسوک: هر وقت که بخوای
یونگی: یعنی ...
هوسوک: یعنی اینکه منم بچه دوست دارم آلفا ولی خب گفتم شاید تو عجله ای نداشته باشی
یونگی: لعنتی من لحظه شماری می کنم تا بچه دار بشیم
هوسوک: چشم بزار حاله تهیونگی یکم خوب بشه و سر پا بشه میریم تو کارش
چشمک شیطونی به الفاش تحویل داد و خنده زیبایی کرد
یونگی: در ضمن یه چیز دیگه چرا اینقدر خوشگل شدی ؟ هوم ؟ نمی بینی همه دارن نگاه می کنن ؟
هوسوک: شاید چون امگای توعم دارن نگاهم می کنن
آلفا پوزخندی زد ، کمر امگاش رو گرفت و لب هاش رو روی لب های همسرش کوبید
بوسه عمیقی به لب های همسرش زد ، از همسرش جدا شد و نگاه خصمانه ای به اطراف انداخت
هوسوک: هشش آروم باش آلفا
با ناز یقه آلفا رو مرتب کرد و لبخندی زد
نامجون: پس چرا نمیان ؟
جین: بابا میان دیگه
یونگی: اره بابا رلکس باش
آلفای بزرگتر خندید ، توله یکساله اش رو از امگاش گرفت
جین: مشکلی نیست عزیزم
نامجون: این توله هر دومونه منم مسئولم
با دست دیگه کمر امگاش رو گرفت و امگاش رو توی بغلش گرفت
جین: باورم نمیشه تو جشن تولد توله های تهیونگم ، خیلی زود گذشت انگار
نامجون: منم انتظار نداشتم به روز بچه های جونگکوک رو ببینم یا صادقانه تر بگم اصلا انتظار نداشتم حتی خانواده ای تشکیل بده
YOU ARE READING
MY GODDESS [Kookv]
Short Storyنام: الهه من 💫 و آلفا زیر ساحل شب زیر نگاه های خیره ستاره ها خودش رو مهمون سرخی لب های الهه اش کرد کاپل: کوکوی ، سپ وضعیت در حاله آپ ژانر: امگاورس ، ددی ، بیبی ، کمی خشن ، کمی اکشن ، بدون انگست ، امپرگ یه داستان آروم و عاشقانه