30

2K 246 14
                                    

خیلی وقت بود که بیدار شده بود و مشغول پختن شام بود ، همیشه برای شام چیز های سبک درست می کرد پس خیلی حالش بد نمیشد

آخرین کار برای آماده شدن غذاش خورو کردن کدو و هویج و خیار برای سالاد بود

کوک: بیبی

با شنیدن صدای بم آلفا به سمتش برگشت که دستای بازش رو دید

با لبخند توی بغل آلفا رفت و آلفا محکم بغلش کرد ، یه دل سیر رایحه عسل امگا رو که جدیدا رایحه دارچین هم قاطیش شده بود رو نفس کشید

ته: خوبی جونگکوکم ؟ انگار خیلی خسته بنظر میرسی

کوک:خسته نیستم الهه کوچولو دلتنگ بودم

ته: دلتنگ چی بودی ؟

کوک: صدات

امگا خندید و گردن آلفا رو بوسید

ته: بیا شام بخوریم بعد برات حرف میزنم

کوک: نمیشه من لپای تورو بخورم ؟

ته: نوچ تموم میشن

خیلی منطقی دلیلش را برای آلفا توضیح داد و باعث خنده بلند آلفا شد

پشت میز نشستن و مشغول خوردن شدن ، رامن و گوشت تفت داده شده گزینه مناسبی بود

ته: امروز چه خبر بود جونگکوکی؟

کوک: خبر خاصی نبود عزیزم غیر چندتا ریزه کاری که سریع انجام شد

البته ریزه کاری آلفا شامل سه تا معامله تیلیاردی با چینی ها ، کشتن طرف فرانسویش و خراب کرون یه کازینوی بزرگ بود

کوک: تو چه خبر عزیزم ؟ کار ها خوب پیش میره توی شرکت ؟ مشکلی نیست ؟

ته: نه جونگکوکی مشکلی نیست ، گاهی اوقات طرف های معامله اذیت میکنن اما خب این جزئ از کاره

کوک: اگر مشکلی بود حتما بهم بگو تهیونگ باشه؟

ته: حتما میگم جونگکوکی

دیگه سکوت کردن تا به غذا خوردنشون برسن

آلفا ابدا به کار کردن امگاش احتیاج نداشت چرا که دارایی تیلیاردی اون برای یک کشور کافی بود

اما امگاش دوست داشت تا حدی استقلال مالی داشته باشه

این روحیه استقلال طلبی امگاش رو دوست داشت که بر خلاف هم جنس های خودش آویزون الفاش نیست

کوک: چرا نذاشتی خدمتکارا شام درست کنن بیبی ؟ تو خیلی خسته بودی ؟

ته: ما قبلا هم راجبش صحبت کردیم کوکی ، من مشکلی ندارم

کوک: نیاز نیست به خودت فشار بیاری تهیونگ ، تو کار می کنی و کارت هم نسبتا سنگینه
من شکایتی ندارم که کار خونه انجام ندی
از قبل از اینکه ازدواج هم کنیم بهت گفته بودم

MY GODDESS [Kookv]Where stories live. Discover now