پنجاه و سوم. شاهزاده‌ی من

921 273 229
                                    

Part: 53/70 (?)
Words: 2k
Vote: 114
Cm: -
Music: All I want by Kodaline
.
.
.

" بهم گفت ازت فرار کنم. گفت تا جایی که می‌تونم ازت فاصله بگیرم و دور بشم تهیونگ. "

جیمین وقتی به حرف اومد که به خرابه‌ای وسطِ کوچه رسیده بودن. دیوارها فرو ریخته بودن و انبوه خاک هر طرف تپه‌تپه تلنبار شده بود. لباس‌های کهنه جایی روی‌سنگ‌های شکسته رها شده بودن و بادِ خنک هر از چندگاهی گوشه‌شون رو پروازی می‌داد.

" اون فالگیر بهم گفت این پیغام از طرف کَسیه که من می‌شناسمش و اگه اون نامجون بوده باشه- "

تهیونگ هم بالاخره ایستاد. جایی بین تمام اون خاک و خاشاک و انبوهِ زباله‌ها، به عقب چرخید. درست مقابل جیمین قرار گرفت. رو در روی‌ شاهزاده‌ای که حالا با سینه‌ای لرزون و چشم‌هایی نامطمئن بهش خیره شده بود و در اثر بلندقد بودنِ مربیش، ناچار بود سرش‌ رو بالا نگه‌داره تا اون چهره رو ببینه.

" پس منتظر چی هستی؟ "

دستش‌ رو وِل کرد. سفتیِ اطراف بازوی جیمین ناپدید شد و ماهیچه‌ش آزاد شد. بازوش‌ کنارِ بدنش رها شد و از دنباله‌روی تهیونگ بیرون اومد اما هنوز اون جا ایستاده بود.

" منظورت چیه؟ "

" تو ترسیدی! "

جیمین بزاقی فرو داد:

" نه... "

" چرا، ترسیدی! می‌تونم توی صورتت ببینم که بهم شک کردی شاهزاده. می‌خوای فرار کنی؟ بهت گفت از من دور بشی؟‌ باشه. من ولت می‌کنم که بری. تو آزادی! "

"‌ نه، من فقط- "

" فقط چی؟‌ با خودت فکر کردی ممکنه نامجونی که تمام اون روزا داروی‌ مسموم به خوردت می‌داد، این بار بخواد بهت کمکی بکنه؟ "

" تهیونگ... "

" تو ترسیدی شاهزاده. ترسیدی و دنبال بهانه‌ای که پا پس بکشی. احساسش می‌کردم. "

" این طور نیست. من تا این جا دنبالت اومدم! "

تهیونگ زهرخندی بیرون فرستاد:

" دلیلش چی‌ بوده؟ "

" چون نخواستم تنهات بذارم. نخواستم تنهایی به دل خطر بزنی. ما توی این مسیر هم‌قدمیم، مگه نه؟ مسیری که مربوط به جونگ‌کوکه. به خاطر اونم که شده باید کنار هم بمونیم. "

تهیونگ دستی مقابل سینه بست:

" خب؟‌ تنها نذاشتنِ من اون قدر اهمیت داره که بتونی چیزایی رو که در موردم از اون فالگیر شنیدی‌ فراموش‌ کنی؟‌ "

جیمین سری تکون داد و قدمی به جلو برداشت:

" آره، چون می‌خوام همراهت بمونم. "

TheHeart فصل دوم با کاپل کوکمین به زودیWhere stories live. Discover now