پنجاه و هشتم. مادر

899 280 163
                                    

Part: 58/80
Words: 3k
Vote: 119
Cm: -
Music: paint it black
The lyrics describe Jungkook well!
.
.
.

فلش بک- دوازده‌سال پس از تولد زالِ زوال

" چرا پدر مثلِ تو دوسم نداره مادر؟ "

ملکه همین که چنین چیزی از پسرش شنید، دست از مرتب کردن شاخه‌های تازه‌ی گل به داخل گلدان آبرنگی برداشت و سر سمتِ جیمین گردوند:

" این دیگه چه حرفیه؟ "

"‌ ازم ناراحت نشو مادر اما رفتارِ پدر با من عجیبه. اون خیلی کم به دیدنم میاد. خیلی کم همراهم غذا می‌خوره و حتی وقتی من می‌خوام بهش سر بزنم به ندیمه‌هاش میگه منو نپذیرن چون سرش شلوغه و باید به مسائل مملکت رسیدگی کنه. مادر، من احساس می‌کنم پدر از وجودم متاسفه و به همین علت میل نداره منو ببینه. "

جیمین لب روی هم فشرد و با حالتی دلگیر گلبرگی رو با انگشت از جا کَند.

" اون دوسم نداره. "

" پسرم... پدرت فقط یه پادشاه بزرگه که باید به همه چیز رسیدگی کنه. "

جیمین گلبرگ بعدی رو هم کَند:

" می‌دونم مادر اما من دارم وارد دوازده‌سالگی میشم و حتی پیش نیومده با پدر یه دیدار درست و حسابی داشته باشم. اون ازم متنفره، مگه نه؟ برای همین دائم ازم دوری می‌کنه. "

" نه اصلا. "

زنِ ظریف‌اندام، گل‌ها رو جایی روی میز رها کرد و راه افتاد تا به پسرش برسه که روی تخت نشسته بود و گل‌ها رو پَرپَر می‌کرد. سرش رو پایین انداخته بود تا ملکه چشم‌هاش رو که با اشک براق شده بودن، نبینه.

کنارِ شاهزاده‌ی زال نشست. موهای سفیدش رو نوازش کرد و دستش تا روی کمرِ جیمین سُر خورد:

" اشتباه می‌کنی پسرم. معلومه که اون عاشقته. تو پسرشی. وارثِ تاج و تختش. چطور می‌تونه ازت بیزار باشه؟ "

" اگه مثلِ تو دوسم داره چرا رفتارش‌ مثل تو نیست؟ مگه دوست داشتن باید فرق کنه؟‌ "

" پسرِ قشنگم... " بانو دو بازوش رو که درون آستین‌هایی یاسی قرار داشتن، دورِ بدن جیمین پیچوند و پسرش رو بغل کرد. بینی روی موهاش چسبوند و عطرش رو تنفس کرد:

" آره. دوست داشتنِ آدما باهم فرق داره. گاهی یه آدم خالصانه دوسِت داره. نگاهش که می‌کنی می‌تونی از چشماش بخونی چقدر ستایشت می‌کنه. هر لمسش پر از احتیاطه. هر بوسه‌ش آروم و با حوصله‌ست. به روشنیِ روز تو رو دنیای خودش می‌دونه و اصلا نمی‌ترسه که مردم از احساسش به تو خبردار بشن. حتی حاضره خودش داد بزنه و بگه چقدر دوسِت داره. این آدما دوست‌داشتنشون به رنگِ سفیده. خالصِ خالصه. "

" مثلِ تو؟ "

" مثلِ من. "

ملکه پسرش رو محکم‌تر گرفت و این بار پیشونیِ گرمش رو بوسید:

TheHeart فصل دوم با کاپل کوکمین به زودیWhere stories live. Discover now