part3

1.7K 353 28
                                    

*زمان حال

گائون با شک و تردید به ماریا و دست دراز شدش نگاه کرد بهش میخورد چند سالی از گائون کوچکتر باشه  بعد بدون کوچکترین تغییری توی چهره اش باهاش دست داد

_از آشناییتون خوشبختم ولی من شمارو...

ماریا طبق عادت همیشگیش پرید بین حرفش و گفت

_اوه بله منو نمیشناسین

بعد کارت شناساییشو درآورد و به گائون نشون داد

_من افسر ماریا واتسون هستم تازه اومدم سئول

گائون همچنان با قیافه مشکوک به کارت شناسایی ماریا نگاه میکرد که ماریا با خنده گفت

_ من آمریکا بودم یه هفته ای هست که اومدم کره و سئول اونجا جز بهترین مامورای پلیس بودم

بعد از این حرفش گائون نگاهش کرد و با حالت تعجب یه تای ابروش رو بالا انداخت و "آهایی"گفت که ماریا متوجه جمله اش که خودشیفتگی فوق‌العاده اش رو میرسوند شد و موهاشو داد پشت گوشش و تک خنده ای کرد و گفت

_البته منظورم اینه که به نسبت مامور خوبی بودم

گائون لبخند زورکی زد و حین دادن کارت شناسایی به ماریا گفت

_خب افسر واتسون چه کاری از دست من برمیاد براتون انجام بدم؟

ماریا تازه متوجه شد برای چه کاری اومده گفت

_اها بله راستش من اینجا اومده بودم که راجع به ...

کیسه های خرید گائون رو دید و حرفشو خورد و روبه گائون گفت

_قاضی کیم فکر میکنم مهمون دارین درسته؟ من میرم یه روز دیگه میام شما برین به کارتون برسید

گائون نگاهی به کیسه های خریدش کرد و گفت

_اوه نه عجله ای نیست یکی از دوستانم قراره بیاد شما راحت باشین

ماریا با شنیدن کلمه "دوستان" از گائون تعجب کرد و یهویی خیلی متعجب پرسید

_یکی از دوستانتون؟!

گائون از نحوه سوال ماریا تعجب کرد جوری میپرسید انگار کاملا خبر داشت که گائون کسی رو نداره گائون اخم کرد و گفت

_بله حالا کارتون رو بگید لطفا

ماریا متوجه شد که گائون میتونه در عین مهربون بودن ادم عصبی‌ای باشه واقعا این حالتش ترسناک بود برای همین سعی کرد اضافه حرف نزنه و اصل مطلب رو بگه

_ام بله راستش راجع به قاضی جدیدی هستش که قراره بیاد جای قاضی کانگ یوهان

گائون باز یاد این قضیه افتاد و اخماش بدجوری رفت توهم

از دقیقا یه هفته پیش که این خبر رو داده بودن بهش داشت جون میکند که بتونه بلکه با این قاضی جدید کنار بیاد گرچه قراره بود تازه از فردا این قاضی جدید شروع به کار کنه و باهاش آشنا بشن اما گائون داشت تمام تلاششو میکرد که با اولین دیدارشون باهاش کنار بیاد

اما چجوری میتونه با کسی غیر از یوهان کنار بیاد و همکاری کنه آیا اونم قراره مثل یوهان باشه و رابطه اشون اونقدر صمیمی بشه؟

اوه معلومه که نه برای بقیه شاید فرقی نکنه اما برای گائون کی میتونه جای کانگ یوهان رو بگیره، کانگ یوهانی که از سه سال پیش که رفته حتی یه ایمیل ساده هم بهش نزده

سعی کرد ذهنش رو مرتب کنه و به افکارش غلبه کنه به ماریا نگاه کرد و گفت

_خب؟! چه چیزی هست راجب این قاضی جدید؟

ماریا لبخندی زد و گفت

_راستش این قضیه خیلی مفصله من اومدم اینجا که ازتون دعوت کنم به یه کافی شاپ که اونجا راجبش باهاتون صحبت کنم ولی امشب نمیشه شما امشب به مهمونتون برسید فردا من دوباره میام دیدنتون

گائون که خیلی کنجکاو شده بود گفت

_راستش مهمانم، دوست و همکار سابقم قاضی اوه جین جو هستش اگر مسئله مهمی هست که بیاین شما هم امشب تا اون هم خبر دار بشه

ماریا با شنیدن اسم اوه جین جو خوشحال شد و گفت

_اوه بله بله اتفاقا میخواستم بگم چیزایی که قراره بهتون بگم رو بهش بگید

بعد از کمی مکث گفت

_من یه سری وسایلم تازه از آمریکا رسیدن باید برم و اونا رو تحویل بگیرم میتونم اخر شب بیام که مزاحم جمع دوستانه شماهم نشم

گائون چون هنوز اعتمادی بهش نداشت اصراری نکرد و گفت

_باشه پس ما منتظر شما هستیم روز بخیر

و رفت توی خونه

ماریا هم خداحافظی کرد و راه افتاد سمت موتورش حین رفتن با خودش گفت
"عجب اعجوبه ای این دیگه بابا کارت شناسایی ام دادم بهش باز مثل مجرما بهم نگا میکنه"

سوار موتورش شد و حین راه افتادنش خیره به خونه گائون طوری که انگار داره به خود گائون میگه گفت

_راست میگفت کلا اعتماد کنت مشکل داره
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هاییی 👋😇چطورین بچها امیدوارم عالی باشید
پارت جدید خدمتتون امیدوارم دوس داشته باشین
نظر و وت یادتون نره عشقا 😻

قاضی شیطانی the devil judge 2Where stories live. Discover now