طبق قراری که با پسر بارمن داشتن قرار بود امشب شخص موردنظرشون رو براشون بیاره ، اما به اصرار گائون بخاطر نگرانی که داشت تصمیم گرفتن اینبار رو همراه با یوهان و گائون برن
پسر بارمن با دیدن ماریا به سرعت از بار بیرون اومد و رفت سمتشون ، با هول تندتند برای ماریا توضیح داد
ماریا بعد از تموم شدن حرف هاش رفت سمت یوهان و گائون و سویون و گفت_میگه که توی انباری بردش
روبه گائون و سویون گفت
_به نظرم شما دوتا نیاین که ببینتتون چون بشناستتون ممکنه به تهجین بگه، پسره گفت میتونه ببرتون یه اتاقی توی همون انباری که طرف نبینتون ولی شما میتونید ببینیدش
جفتی سری تکون دادن و بعد پشت سر پسر بارمن راه افتادن سمت انباری سویون و گائون رفتن توی اتاقی که گفته بود
گائون متوجهی عصبی بودن سویون شد و با لحن شوخی گفت
_پدر دختری رفتن سراغش معلوم نیست چه بلایی سرش بیارن
سویون تک خندهای کرد و بعد آروم گفت
_امیدوارم اونی که فکر میکنم نشه
گائون چیزی نگفت که سویون دوباره گفت
_اینکه از طرف شخصی که بهش اعتماد داری ضربه بخوری واقعا اذیت کننده است
گائون نفسشو داد بیرون و لبخند کوچیکی زد و گفت
_هرکسی درکت نکنه من خیلی خوب درکت میکنم
سویون نگاهشو داد بهش که گائون لبخند بزرگی زد و گفت
_اتفاقات بد گذشته و آینده رو بیخیال فعلا از حال لذت ببر که این دو نفر قراره بدجوری تلافی مادرتو سرش دربیارن
سویون لبخندی زد و جفتشون توی سکوت منتظر به ماریا و یوهان نگاه کردن
ماریا روبروی مرد، پشت میز چوبیای که اونجا بود نشست بعد از اینکه دستگاه ضبط صوت رو بدون اینکه مرد متوجه بشه روشن کرد ، دستاشو گذاشت روی میز و لبخند شیطنت آمیزی زد و خیره به مرد ترسیدهی روبروش گفت
_آیگو انقد نگران نباش ، من خیلی قشنگ و راحت ازت یه سری سوال میپرسم و تو هم خیلی قشنگ و راحت جواب میدی ،اینجوری هم بدون دردسر و ناراحتی میریم و دیگه کاری به هم نداریم
مرد که دستاش به صندلی بسته شده بود آب دهنش رو قورت داد و گفت
_اگر درست جواب بدم میزارید برم ؟
ماریا لب هاشو جلو داد سری تکون داد وگفت
_حتما ، نگران نباش
مرد نفس راحتی کشید و گفت
_خب پس چرا دستامو اینجوری بستین؟
YOU ARE READING
قاضی شیطانی the devil judge 2
Actionخلاصه:سه سال از رفتن یوهان و الیا به سوئیس گذشته و گائون هم درگیر کارهای خودش هست که وزارت دادگستری تصمیم میگیره یه قاضی جانشین کانگ یوهان بکنه اما این وسط یه چیزی راجب قاضی جدید درست نیست "_چه چیزی توی کانگ یوهان میدیدی که توی من نمیبینی؟ _اگر قرار...