part31

1.3K 235 48
                                    

*فلش بک

نگاهی خنثی به پسرای روبروش انداخت ، چهره‌هاشون رو خوب به ذهنش سپرد تا وقتی که شب شد حسابشون رو برسه

_هویی ته‌جینا بیا اینجا کفشامو تمیز کن

نگاهشو داد به سمت پسری که سردسته‌‌‌اشون بود و با سر پایین افتاده رفت سمتش ، الان و اینجا نمیخواست که حرکتی بزنه ، تواناییش رو داشت که همین الان همشون رو بکشه ولی باید در نظر بقیه خودش رو مظلوم و مورد ظلم قرار گرفته نشون میداد

با سری که پایین افتاده بود رفت سمتش و خواست خم بشه سمت کفش پسر که دستی مانعش شد

_دارین چه‌کار میکنین؟

نگاهشو داد به پسری که دستشو گرفته بود ، پسر با اخم و موهایی که توی صورتش ریخته شده بود روبه پسرای قلدر دانشگاه گفت

_ولش کنین بره ، اعصاب کل دانشگاه رو ریختین بهم

پسر قلدر از جاش بلند شد و گفت

_این موضوع به تو ربطی نداره کانگ یوهان راتو بکش برو

_گوش کن من مثل این پسر مظلوم و آروم نیستم ، بری رو اعصابم بدجور حالتو میگیرم

پسر قلدر پوفی کشید انگار که طرفشو خوب میشناخت برای همین نگاهی به ته‌جین انداخت و گفت

_برو پی کارت ، برو که نجاتت داد

ولی نه در اصل اونی که نجات پیدا کرده بود خودش بود ، درست بود که ته‌جین در طول روز توی دانشگاه در نظر بقیه مورد ظلم قرار میگرفت اما شب ها تبدیل میشد به خود واقعیش اونموقع بود که بدجوری تلافی میکرد

با رها شدن دستش متوجه رفتن پسر شد ، نگاهی بهش انداخت اون اولین کسی بود که ازش دفاع میکرد

پشت سرش دویید و نفس نفس زنان گفت

_من میشناسمت ، توی یه دانشکده درس می‌خونیم سرکلاسا دیدمت

یوهان سرجاش ایستاد که ته‌جین نفسی گرفت و با لبخند کیوتی گفت

_فکر کنم جفتمون قراره قاضی بشیم

یوهان نگاهش کرد و بعد با اخم گفت

_با این وضع خجالتی و آروم بودنت قراره قاضی هم بشی؟

ته‌جین هنگ نگاهش کرد که یوهان اومد جلوش و گفت

_اول یاد بگیر از حق خودت دفاع کنی بعد تلاش کن که قاضی بشی و حق بقیه رو بگیری

و بعد بدون حرف دیگه ای از جلوی چشماش محو شد ، حق با پسر بود ولی خب از کجا میدونست که ته‌جین حق خودشو نمیگیره

*پایان فلش بک

با صدای زنگ گوشیش از فکر چندسال پیش در اومد ، دستی روی صورتش کشید و نگاهی به گوشیش کرد و اسم سویون رو دید

قاضی شیطانی the devil judge 2Där berättelser lever. Upptäck nu