part58

889 180 21
                                    

از بازداشتگاه که بیرون اومد بالافاصله گوشیش رو از حالت هواپیما خارج کرد و همون لحظه بود که حجم تماس های از دست رفته از سمت گائون باعث شد برق از سرش بپره با نگرانی و دلهره شماره گائون رو گرفت و به سرعت سمت ماشینش حرکت کرد

تماسای گائون هر دلیلی که داشت قطعا به ماریا مربوط میشد وگرنه دلیل دیگه‌ای برای این تعداد تماس نبود

باید هرچه سریعتر خودشو به بیمارستان میرسوند
نکنه اتفاقی برای ماریا افتاده باشه؟ اگر ماریا چیزیش میشد قطعا همون لحظه برمیگشت و کار ته‌جین لعنتی رو تموم میکرد

_سویونا ...

با شنیدن صدای گائون تپش قلبش بیشتر شد و با استرس جواب داد

_گائون شی ... چیزی شده؟ چرا انقدر تماس گرفته بودین؟

صدای خوشحال گائون رو شنید

_زودتر بیا بیمارستان .... ماریا به هوش اومده

سویون از شنیدن این جمله چشماش برق زد و با بهت گفت

_وااق... واقعا؟!

_اره واقعا ... حالا زودتر بیا

سویون بالافاصله باشه‌ای گفت ، تماس قطع کرد و سوار ماشینش شد و راه افتاد سمت بیمارستان
هیچ وقت فکرشو نمیکرد دختری که روزی خودش بهش گفته بود حرف زدنش ،قیافش و چشماش روی اعصابشه ، الان تبدیل شده باشه به کسی که بخواد برای شنیدن صداش و دیدن چشماش اینجوری پاشو روی گاز فشار بده

لبخند از روی لبش کنار نمیرفت ، هرچی بیشتر به ماریا فکر میکرد لبخندش دو برابر میشد
اما یهویی یاد حرف ته‌جین افتاد

"احمق نباش .. ماریا واتسونی که توی آمریکا بزرگ شده و اون همه رابطه های یه شبه رو تجربه کرده الان میاد خودشو پایبند به تو بکنه؟؟"

لبخندش کمرنگ تر شد ، اگر واقعا اینطور که ته‌جین گفت میشد چی؟
نه نه امکان نداشت ، سرش رو تکون داد و دوباره لبخندی زد ، ماریا قرار نبود ولش کنه از این بابت مطمئن بود

"عمرا اگر همچین کاری رو بکنه ... اون هم عین باباش مثل یه آشغال در نهایت یه سیلی تحویلت میده و میره"

باز حرف ته‌جین توی سرش اکو شد ، پوفی کشید و زیرلب گفت

_یااا جئون سویون ، انقدر فکرای بیخودی نکن

***
با قطع تماسش با سویون سریع رفت کنار یوهان و دستشو توی دست یوهان گذاشت
یوهان که پشت در اتاق ماریا وایساده بود و از پشت شیشه به معاینه های دکتر زل زده بود با حس دست گائون برگشت سمتش و با صورت و لبخند زیباش روبرو شد
لبخندی زد ، آروم خم شد سمتش ، بی مقدمه و سریع لبهاش رو بوسید ، با صدای آرومی روبه گائون گفت

_مرسی که کنارمی

گائون لبخندش بیشتر شد ، سرشو تکون داد و با لحن شیطونی گفت

قاضی شیطانی the devil judge 2Where stories live. Discover now