part54

938 174 35
                                    

با صدای باز شدن در خونه هر سه سرشون رو بالا اوردن ، گائون با هول بلند شد و سمت ماریا رفت

_چیشد؟

ماریا نفس عمیقی کشید و گفت

_فعلا با ته‌جین حرف زدم ، اگر آدم بشه و کاری که خواستم رو انجام بده که حله و اگر انجام نده ...

مکثی کرد که الیا با شک نگاهش کرد و پرسید

_چی تو ذهنته؟

ماریا نگاهی بهش کرد و با نیشخند گفت

_چیزای خوب

گائون دستی به صورتش کشید و درحالیکه تکیه اش رو به میز یوهان میداد گفت

_تا کی بهش مهلت دادی؟

_احتمال میدم تا فردا تصمیمشو بگیره ، پس تا فردا صبر میکنیم

نگاهی به چهره های آشفته‌اشون انداخت و با آرامش گفت

_ نگران نباشید .. گرچه من خودم اونی بودم که صبح با همه درحال دعوا بودم ولی الان یه جورایی خیالم راحته پس تا من هستم نگران نباشید

گائون لبخندی بهش زد و با لحن آرومی گفت

_یوهان واقعا خوشبخته که تو دخترشی

ماریا رفت سمتش با لبخند بزرگی و با شیطنت گفت

_هی مامان خونه .. من دختر توام هستما

گائون لبخندش بیشتر شد بعد از چند ثانیه آروم گفت

_میرم یه چیزی درست کنم براتون که بخورید حداقل یکم انرژی بگیرید

ماریا و سویون لبخند کوچیکی زدن و ازش تشکر کردن 
الیا خمیازه‌ای کشید و گفت

_من میرم یه چند دقیقه‌ای بخوابم

ماریا رفت سمتش دستی به موهاش کشید و گفت

_ برو عزیزم... بهتره فعلا استراحت کنیم تا فردا صبح

با رفتن الیا و گائون ، ماریا خسته سرش رو به مبل تکیه داد و چشماشو بست ، سویون کنارش نشست و آروم گفت

_کاری که گفتی رو انجام دادیم ولی ...

ماریا چشماشو باز کرد و سرشو چرخوند سمت سویون و گفت

_ولی چی؟ مشکلی پیش اومده؟

_نه مشکلی نیست فقط نگران توام که فردا میخوای ..

_نگران من نباش ... اگر همه چیزو طبق برنامه ریزی من پیش ببریم چیزی نمیشه
***

همشون منتظر زل زده بودن به صفحه تلویزیون، طبق چیزی که گفته شده بود قرار بود ته‌جین کنفرانس خبری درمورد پرونده‌‌ی یوهان برگزار کنه

همشون منتظر بودن که توی این کنفرانس قراره اعلام کنه که یوهان بی گناهه اما ماریا حس دیگه ای داشت

قاضی شیطانی the devil judge 2Where stories live. Discover now