part47

1K 194 38
                                    

یوهان از وقتی که گائون به خونه اومده بود منتظر یه موقعیت کاملا مناسب برای حرف زدن بود که البته از نظرش این موقعیت بعد از خوابیدن دخترا بهترین بود
با نگاهی به ساعت رفت سمت اتاق گائون و دوباره بدون اینکه در بزنه وارد اتاق شد

گائون درحالیکه حین نگاه کردن به گوشیش توی تخت دراز کشیده بود و لیوان قهوه اش دستش بود بخاطر حواس پرتیش کمی از قهوه‌اش ریخت روی لباسش با فحشی که به خودش داد از روی تخت بلند شد و لباسش رو دراورد و خواست لباس دیگه اش رو بپوشه که در اتاقش باز شد

با چشمای گرد شده به یوهان زل زد و بعد با حرص نگاهش کرد ، یوهان با دیدنش لبخند کجی زد و گفت

_نمیدونستم لباستو شبا درمیاری و میخوابی

گائون با حرص لباسش رو پوشید و با اخم گفت

_درنمیارم ، بعد چندوقت کنار من خوابیدن هنوز نفهمیدی مثل جنابعالی لخت نمیخوابم

_آیگو بد شد که من دوست داشتم مثل خودم باشی

گائون حرصی نگاهش کرد و رفت روی تخت نشست

_اومدی فقط راجب لباس درآوردن و نیاوردن من حرف بزنی؟

یوهان رفت روبروش نشست و با لبخند کوچیکی گفت

_واقعا موضوع حواس پرت کنیه بخاطر همین موضوع اصلی یادم رفت

گائون از حرفش خنده اش گرفت ولی سرشو انداخت پایین و سعی کرد جلوی خندیدنش رو بگیره

یوهان لبخند کوچیکی بهش زد و بدون هیچ مقدمه‌ای گفت

_نمیدونم ته‌جین چه چیزایی بهت گفته ولی اگر من بهت چیزی نگفتم چون نمیخواستم توی محل کارت اذیت بشی ، باخودم گفتم تو قراره هرروز اونو ببینی و اگر این موضوع رو بهت بگم ممکنه‌ ناراحتت کنه

گائون سرش رو بالا اورد و با نگاه خیره اش گفت

_اره قطعا دوروز اول ممکن بود رفتار درستی باهاش نداشته باشم ولی اینکه اینو بجای اینکه از دهن تو بشنوم از اون شنیدم بیشتر ناراحتم کرد

یوهان دست‌ گائون رو گرفت توی دست خودش و آروم  آورد بالا و بوسه‌ی کوچیکی بهش زد

_دیگه هیچ وقت حتی موقع دعوا هم از من دور نشو خب؟

گائون لبخند کوچیکی زد که یوهان با اخم کمرنگی دوباره گفت

_چیا بهت گفته بود؟

گائون با یادآوری حرفای ته‌جین اخماش رفت توهم

_گفت رابطه اتون مثل رابطه‌ی ما بوده و تو بهش اعتراف کردی ولی بعد بخاطر یه بحث کوچیک زدیش و بعدش باهاش قطع رابطه کردی

یوهان با شنیدن حرفاش تک خنده‌ی عصبی کرد

_از خودش داستان ساخته احمق

قاضی شیطانی the devil judge 2Where stories live. Discover now