part30

1.4K 244 33
                                    

با تعجب به گوشیش و تماس قطع شده نگاه کرد

_یوهان، بیا دیگه

با صدای ماریا به خودش اومد شونه ای بالا انداخت و دوباره برگشت پیششون

***
توی اتاقش درحال انجام دادن کاراش بود که با صدای باز شدن در متعجب برگشت پشت سرش رو نگاه کرد که یوهان رو دید

یوهان با دیدن قیافه متعجب گائون یهویی یادش افتاد و گفت

_اه ببخشید یادم رفت دوباره در بزنم صبر کن

دوباره رفت بیرون و در زد و اومد داخل اتاق ، گائون اولش متعجب و بعد بخاطر حرکتش خنده‌اش گرفت

یوهان در رو بست و با خنده نگاهش کرد و گفت

_چیه ؟ چرا میخندی؟

گائون همچنان با خنده گفت

_هیچی هیچی

یوهان نشست کنارش روی تخت و گفت

_اینکه جلوی اونا چیزی نپرسیدی رو متوجه شدم

گائون با لبخند گفت

_طبق تجربه ام اگر بخوای چیزی رو بگی میگی اگرم نخوای بگی که هیچ جوره نمیگی

بعد مکثی کرد و آروم گفت

_ولی تعجب کردم که نه تو چیزی از این دوستی گفتی ، نه اون

_اون اومده عملی نشون بده

گائون سوالی نگاهش کرد که یهویی گفت

_الان بعد از این روز پر از مزاحم قراره راجب دوستی ته‌جین و من حرف بزنیم؟

گائون خندید و گفت

_خب خودت اول اینو گفتی ، اصلا راجب هرچی که تو دوس داری حرف میزنیم خوبه؟

یوهان سرشو برد جلو و با لبخند کجی گفت

_من اصلا دوست ندارم حرف بزنیم

و بدون اتلاف وقت فاصلشون رو به صفر رسوند و لبهاش روی لبهای شیرین گائون قرار گرفتند. قلب گائون مثل سقوط آزاد سمت پایین رها شد و ضربانش به بالای هزار رسید. تنها چیزی که حس میکرد حس خوب لبهای مرد روبروش بود.

یوهان که انگار بهترین شیرینی عمرش رو
پیدا کرده و هوس مزه کردنش از سرش بیرون نمیرفت بیشتر لبهاش رو فشرد و شروع به تکون دادنش کرد.

با هر بوسه ی ریز و حرکتی که به لبهاش میداد دل گائون بیشتر میلرزید دستاش بی اراده بالا اومد و دور گردنش حلقه شد

یوهان که اشتیاقش رو حس کرد بدون قطع کردن بوسه دستش رو دور انحنای کمرش حلقه کرد و محکم بغلش کرد و خوابوندش روی تخت و با شدت بیشتر به مکیدن لبهاش ادامه داد

اگرمیخواست با خودش روراست باشه بهترین مزه ای بود که به عمرش چشیده

کنترل بوسه رو به دست گرفته بود و گائون کاملا از این بابت خوشحال بود
چرا که تجربه ای نداشت و فقط حرکاتش رو تقلید میکرد

قاضی شیطانی the devil judge 2Where stories live. Discover now