part39

1.1K 186 17
                                    

سویون با حال خرابی از اونجا بیرون رفت ، ماریا با نگرانی رفت سمتش که یوهان دستشو گرفت و گفت

_بزار من میرم باهاش صحبت میکنم

ماریا سری تکون داد و کنار گائون موند

سویون آشفته دستی به موهاش کشید و سرش رو پایین انداخت ،یوهان کنارش ایستاد و آروم گفت

_حالت خوبه؟

سویون نگاهشو داد بهش و بغضی که داشت رو قورت داد و آروم گفت

_یه درصد امیدوار بودم امشب اسمشو نشنوم

یوهان دستاشو کرد توی جیب شلوارش و گفت

_بعضی شبا هستن که امیدواری اونی نشه که تو ذهنته اما دقیقا همون میشه ، ولی به هرحال هر شبی صبح میشه مگه‌ نه؟

سویون با نگاه اشکی خیره شد به یوهان و لبخندی که درتضاد با نگاه اشکیش بود زد و گفت

_شبی که ماریا بهم گفت دخترتونه ، یاد اونشبی افتادم که شما به عنوان دوست ته‌جین اومدین خونه ما و راجب دختری که همسن من بود باهام حرف زدین ، از اونشب فهمیدم که اون دختر خیلی خوشبخت که شما رو داره

نفس عمیقی کشید و دوباره گفت

_امشب فهمیدم واقعا تنهام

یوهان سرشو انداخت پایین و گفت

_اگر واقعا تنها بودی که نمیفهمیدی باهات چکار کرده ، اینکه بگی تنهایی در حق ما سه تا و مخصوصا ماریا واقعا اجحاف کردی

سویون دستی به چشماش کشید و اشکاش رو پاک کرد که یوهان ادامه داد

_یه چیزی رو راجب ماریا بهت بگم ، اون اگر از کسی واقعا بدش بیاد حتی نگاهشم نمیکنه ولی با کسایی که دوسشون داره لج میکنه و سربه سرشون میزاره

بعد از این حرفش اجازه‌ی صحبت کردن به سویون رو نداد و برگشت سمت ماریا و گائون و اشاره کرد تا بیان

با اومدن گائون و ماریا سویون به خودش اومد و نفس عمیقی کشید و روبه ماریا گفت

_ببینم وحشی تر و دیوونه تر از توام هست؟

ماریا بااشاره به یوهان گفت

_اره هست دقیقا کنارت وایساده

یوهان با لبخند سری تکون داد و گفت

_من به اندازه‌ای که الان از تو دیدم روانی نیستم

_هستی ، اگر میخوای از گائون بپرسیم تا کاملا مطمئنمون کنه

گائون آروم خندید و گفت

_من میگم بهتره زودتر بریم اینجوری شما دوتا کمتر باهم دعوا میکنین

***
بعد از اینکه برگشتن خونه ماریا با خستگی زیادی که داشت به سرعت رفت توی اتاقش تا استراحت کنه

قاضی شیطانی the devil judge 2Where stories live. Discover now