_اخخخخ
با صدای بلند یوهان ترسیده توی تخت از جاش پرید و گوشیش رو کنار انداخت با هول تند دویید بیرون
_یوهان ...
با استرس صداش زد ، که یوهان درحالیکه سرش رو با دستش گرفته بود و اخماش توهم بود برگشت سمتش
با نگرانی رفت سمتش که ماریا رو پشت در خونه دید و تازه متوجه شد چیشده
_تو نباید یکم یواش تر این در کوفتیو باز کنی؟
یوهان با حرص روبه ماریا گفت ، ماریا اومد توی خونه و با نگرانی سر یوهان رو که قرمز شده بود رو نگاه کرد و گفت
_خب من چمیدونستم تو پشت این در کوفتی هستی ، بعدشم از قصد که نکوبیدم تو صورتت
گائون پوفی کشید و آروم روبه یوهان گفت
_بیا تا یکم یخ بزارم روش
ماریا نگاهی بهش کرد و گفت
_یا یا انقد لوسش نکن یخ براچیشه خودش خوب میشه
گائون خندهی آرومی کرد و گفت
_خیلی خب تو بیا تعریف کن ببینم خوش گذشت بهت یا نه
و دست ماریا رو گرفت و بردش سمت آشپزخونه و با لبخند به یوهان هم اشاره کرد که بیاد پیششون
چند دقیقهای گذشت و ماریا با ذوق از شهربازی که رفتن تعریف کرد و گائون هم با لبخند به حرفاش گوش میکرد نگاهی زیر چشمی به یوهان انداخت و دید که آرامش و خوشحالی توی چشماش موج میزنه وقتی ماریا با لبخند روی لبهاش از شبی که داشته حرف میزد
بعد از چند ثانیه ماریا ساکت شد و لبخندش محو شد و با نگرانی روبه یوهان گفت
_ولی نگران توام ، این مرتیکه بلایی سرت نیاره؟!
یوهان نگاهی بهش کرد ، با لبخند کوچیکی همراه با آرامش خاص خودش گفت
_بنظرت بهتر نیست خوشحالی بیرون رفتنت رو با فکر به کارای تهجین خراب نکنی؟
ماریا چیزی نگفت اما بازم چشماش نگرانیش رو نشون میداد، یوهان دستاشو گرفت توی دست خودش و آروم گفت
_من چیزیم نمیشه یادت نره که سه سال پیش من تقریبا دوبار مردم و زنده شدم
ماریا لبخند کوچیکی به حرفش زد ، گرفتش بغل و آروم گفت
_اره میدونم ولی لطفا مراقب خودت باش ، تو بهترین و در عین حال رواعصاب ترین بابای دنیایی
یوهان لبخندش بیشتر شد و گفت
_ممنون از تعریفت
ماریا ازش جدا شد و حینی که بوس هوایی برای گائون پرت کرد گفت
_میرم بخوابم شب بخیر
گائون با لبخند دستی براش تکون داد و شب بخیر گفت
YOU ARE READING
قاضی شیطانی the devil judge 2
Actionخلاصه:سه سال از رفتن یوهان و الیا به سوئیس گذشته و گائون هم درگیر کارهای خودش هست که وزارت دادگستری تصمیم میگیره یه قاضی جانشین کانگ یوهان بکنه اما این وسط یه چیزی راجب قاضی جدید درست نیست "_چه چیزی توی کانگ یوهان میدیدی که توی من نمیبینی؟ _اگر قرار...