با کلافگی که از دعوای صبحش با تههو داشت از اتاق زد بیرون و مدام باهاش تماس میگرفت اما تمام مدت چیزی که میشنید خاموش بودن گوشیش بود
حینی که با عصبانیت از دادگاه عالی بیرون اومد و گوشی رو میزاشت روی گوشش یوهانی رو دید که با حالت خاصی به ماشین تکیه زده و به نظر میرسید که منتظر شخصی هستش که خب صددرصد اون شخص گائون بودرفت سمتش و با لبخند حرصی گفت
_قراره از این به بعد زیاد ببینمت ؟
یوهان تکیه اشو از ماشین گرفت و با جدیت گفت
_شک نکن ، به هرحال گائونِ من اینجا با تو همکاره درنتیجه بخاطر گائون زیاد میبینی منو
تهجین خندهی عصبی کرد و زیرلب گفت
_گائونِ تو؟!
_از کل حرفای من فقط همونو شنیدی؟
تهجین پوفی کشید و گفت
_روز بخیر جناب قاضی اصلا از دیدنتون خوشحال نشدم
و خواست ازش دور بشه که یوهان پوزخندی زد و گفت
_دیشب داشتم راجب دانشگاه فکر میکردم ،یادته یه مدت چند نفر خودکشی کردن؟
تهجین با اخمی برگشت سمتش و گفت
_چیشده یاد دانشگاه افتادی؟
_هیچی همینطوری یاد اونا افتادم و به این نتیجه رسیدم که شاید اصلا خودکشی نکردن
تهجین چند ثانیه ای توی سکوت خیره شد بهش و بعد با تک خندهای گفت
_انقدر که پروندهی جدید نداشتی که افتادی دنبال حل کردن پرونده های قدیمی ، به نظرم یه فکری به حال خودت بکن نگرانتم
یوهان با پوزخندی بهش خیره شد و گفت
_تو نگران خودت باش
تهجین با پوزخندی گفت
_باشه باشه حتما
و بعد اشاره ای به پشت سرش کرد و گفت
_گائونت اومد
یوهان نگاهی به پشت سرش کرد و گائون رو دید که با نگرانی به یوهان و تهجین نگاه میکرد ، یوهان لبخندی بهش زد و گفت
_خسته نباشی برو بشین تو ماشین الان میام
گائون سری تکون داد و رفت توی ماشین اما همچنان با نگرانی خیره بود بهشون
یوهان دوباره به نگاهشو داد به تهجین که تهجین با پوزخندی گفت
_به نظرم برای کشف این مسائل اول سعی کن با گائون عزیزت هماهنگ باشی یه موقع مثل سه سال پیش نیاد جلوی دوربین و بگه که همه چی دروغ بوده و با خاک یکسانت کنه
_میدونی چیه من ترجیح میدم آدم صادق و مهربونی مثل گائون رو کنارم داشته باشم حتی اگر بارها دعوامون بشه اما یکی مثل تو دورو و هزار رنگ رو کنارم نداشته باشم
YOU ARE READING
قاضی شیطانی the devil judge 2
Actionخلاصه:سه سال از رفتن یوهان و الیا به سوئیس گذشته و گائون هم درگیر کارهای خودش هست که وزارت دادگستری تصمیم میگیره یه قاضی جانشین کانگ یوهان بکنه اما این وسط یه چیزی راجب قاضی جدید درست نیست "_چه چیزی توی کانگ یوهان میدیدی که توی من نمیبینی؟ _اگر قرار...