part32

1.2K 216 43
                                    

طبق نقشه ای که کشیده بود قرار بود نزدیکای عصر از خونه برن سمت اون باری که عکسش رو دیده‌‌ بود ، جهت انجام دقیق ماموریت باید تیپ و قیافش رو عوض میکرد

برعکس لباسای همیشه اسپرتش ، یه تاپ به رنگ  مشکی تا روی نافش و دامن بنفش رنگ پوشیده بود موهاش رو بالا بست و رژ پررنگی زد  نگاهی به خودش انداخت، وسایلش و سوییچ موتورش رو برداشت و راه افتاد

توی راهرو به گائون برخورد ، گائون اولش متوجه نشد بعد تازه متوجه تغییر ماریا شد، متعجب نگاهش کرد

_اوه سلام گائونا، چطوری؟

گائون نگاهش کرد و گفت

_کجا داری‌ میری؟

ماریا همینطور که با کیفش درگیر بود گفت

_یه مهمونی دوستانه میرم ، به یوهان گفتم ممکنه دیر بیام نگران‌نشید

_مهمونی دوستانه؟ تو کی وقت کردی دوست پیدا کنی که بری مهمونی؟

ماریا کلافه پوفی کشید و گفت

_آییش مامان شدی باز؟ دارم میرم دیگه فعلا

و بعد بدون توجه به گائون متعجب پشتشو کرد و رفت که گائون به خودش اومد ، با لبخند و بلند گفت

_خیلی خوشگل شدی

ماریا برگشت سمتش و همینطور که عقب به عقب میرفت با لبخند بوسی پرت کرد براش و رفت

گائون خنده‌ی آرومی کرد که صدای یوهان رو از پشت سرش شنید

_خسته نباشی

گائون برگشت سمتش و لبخند کوچیکی بهش زد و بعد رفت سمت کاناپه و گفت

_ناهار مهمون رئیسمون بودیم

یوهان تک‌ خنده‌ای زد و گفت

_مشخصه خیلیم خوش گذشته بهت

گائون کلافه نگاهش کرد و بی توجه به حرفش گفت

_نمیدونم دقیقا از من بدش میاد یا تو؟

یوهان لبخندش محو شد و با اخم گفت

_اذیتت میکنه؟

_نه ولی حس میکنم میدونه‌ که برگشتی یه جورایی میخواد مطمئن بشه

یوهان رفت توی فکر و بعد از چند ثانیه گفت

_خب مطمئنش میکنیم

***
با سرعت به سمتی که قرار داشتن میرفت و دقیقا سر ساعت و همونجایی که گفته بود وایساد نگاهی به اطراف انداخت و دیدش

سوت بلندی زد که سویون متوجهش شد و با تعجب اومد سمتش

_با موتور قراره بریم؟ دیوونه ش...

ماریا کلاهش رو درآورد و سویون با دیدنش حرفش نصفه موند ، ماریا ابروش رو بالا انداخت و گفت

قاضی شیطانی the devil judge 2Where stories live. Discover now