۲۸

4.3K 712 72
                                    

Taehyung pov

با شنیدن صحبت های گنگی بیدار شدم......چیزی رو نمیدیدم...... صدای ها کمی واضح تر شدن.... ولی چشمام.... نمیتونستم بازشون کنم...... تمام بدنم رو حس کرختی گرفته بود..... نمیتونستم چیزی بفمم....... شاید هنوز خوابم....... ولی من می خوابیده بودم....... جونگ کوک کجاست...... چرا من سردمه

ناله ای سر دادم : آههه

+ رییس فکر کنم بهوش اومده

اه.... سرم...... این صدای کیه..... سعی میکنم چشمام رو باز کنم ولی یه چیزی مانع اینکار میشه ...... کم کم حس بدنم داره برمیگرده..... سنگینی چیزی رو دور مچ هام حس میکنم...... انگار که بسته شدم

: ایییی

- سلام زیبای خفته بالاخره بیدار شدی ؟؟

این دیگه کیه؟؟.... صداش با صدای قبلی فرق میکرد... من کجام...... اینا کین

: من کجام؟ چرا چشام بستس؟ چرا نمیتونم خودمو تکون بدم؟ شما ها کی هستین؟؟

- خیلی سوال میکنی پرنسس!! بهتر نیست صدای زیباتو برای کار های دیگه ای استفاده کنی؟؟

: چ.. چ.. چی ؟؟

- مثلا ناله کردن زیر من .... هوم

: چشم بند رو باز کن

- که بعدا برام دردسر درست کنی

: گفتم چشم بند باز کن

- تو در جایگاهی نیستی که دستور بدی پرنسس

: تو دیگه کدوم خری هستی، با من چیکار داری

کوکی کاش اینجا بودی ..... نه کاشکی من پیشت بودم ... من میترسم کوکی... لطفا بیا نجاتم بده

بر خلاف افکار ترسیدم سعی میکردم خودم رو قوی نشون بدم ولی می رو میخواستم گول بزنم من از الان هم میدونم قرار چه بلایی سرم بیاد

- من کیم... من کسیم که چند ماه زیر نظرت داره.... کسی که شغل و خونت رو ازت گرفت ... کسی که اگه اون مردک پیداش نمیشد زود تر از اینا توی تخت من بودی ولی بخاطر اون پسره فضول حرومزاده من مجبور شدم بیشتر صبر کنم

: کوکی من حرومزاده نیست، توی عوضی نمیتونی به اون فحش بدی

-چیی؟ اینجوری صداش میکنی... کوکی..... نکنه تا الان فکر میکنی که اون بفکرت و دوستت داره.. شایدم فکر میکنی میاد نجاتت میده ... اوه پسر بیچاره.... اونم بفکر بدنته وگرنه چه لزومی داره اینهمه برات خرج کنه

-------------
Jung kook pov

بابا روی مبل لم داده بود، سهون هیونگ پایین مبل نشسته بود و منم سرم رو روی پای هیونگ گذاشته بودم

بعد از خوردن انچه گذشت تصمیم گرفته بودیم بشینیم فیلم نگاه کنیم

ولی هر کاری میکردیم غیر از فیلم دیدن... من که داشتم چت میکردم اول با تهیونگ بعد با هیونگ ها ... سهون هیونگ داشت با گوشیش بازی میکرد... بابا هم چرت میزد و هر چند دقیقه یه خرناس میکشید

تصمیم گرفتم منم بخوابم که گوشیم زنگ خورد

چه عجیب....لوهان هیونگ بود

: سلام هیونگ

+ تهیونگ رو بردن

متوجه منظور هیونگ نمیشدم... یعنی چی که تهیونگ رو بردن؟؟

: چی ؟؟؟چی شده هیونگ؟؟؟ تهیونگ رو کجا بردن؟؟؟ اصلا کیا بردن؟؟؟

+ نمیدونم... نمیدونم... تهیونگ رفت با تلفن صحبت کنه ماهم نشستیم تو ماشین.. یهو انداختنش توی یک ماشین.. ما تعقیب شون کردیم ولی گمشین کردیم

تمام بدنم سر شد.... مطمئنم فشارم افتاد ولی نه من باید قوی باشم... باید بدونم چه اتفاقی برای تهیونگ افتاده.... اگه خطری تهدید ش میکنه باید پیداش کنم و ازش مراقبت کنم

: یعنی چی که انداختنش توی ماشین؟؟؟ هیونگ بگو الان کجایین؟؟ مشخصات ماشین رو بده؟؟؟

خدای من تهیونگ من حتما الان خیلی ترسیده

+ مامان پلاک رو برداشت.. ما داریم میریم ادره پلیس تا گزارش بدیم

باید پیداش کنم... باید

: خیلی خب هیونگ خوب کاری میکنین، پلاک رو برام بفرست

با این که توی مغزم انفجار نگرانی بود ولی به خودم مسلط شدم... من نباید الان ضعیف شم.... تهیونگ بکمکم نیاز داره

+ باشه ... باشه... کوکی میدونم تو الان توی وضعیت بدتری هستی ولی لطفا زود پیداش کن... پلیس خیلی معطل میکنه... اونا ادم های خطرناکی بنظر میرسیدن

حرف های هیونگ حالم رو بدتر کرد... اونا خطرناک بنظر میرسیدن....

-------------

مطمئنم که کار اون عوضیه به چانیول هیونگ زنگ زدم

باید پیداش کنم، باید اون عوضی رو پیدا کنم و خرخرش رو بجوم

کوک: هیونگ ادرس اون عوضی رو پیدا کردی؟؟ همونی که باعث اخراج تهیونگ شده بود

چانیول : سلام کوکی، چیشده مگه؟؟

کوک: تهیونگ رو دزدیدن، من مطمئنم کار اون، لطفا زود ادرس رو بده هیونگ

چانیول : الان ادرس رو میفرستم، خودمو بچه ها رو خبر میکنم، تو زود تر راه بیفت

----------

بابا و سهون هیونگ از صحبت های پشت تلفنم همه چیز رو شنیده بودن

آقای جئون: تو و سهون برین به ادرس ی که چانیول گفت منم میرم کلانتری پیش مامانتون

سهون : باید به بقیه هم خبر بدیم ، معلوم نیست که تهیونگ رو برده باشن اون ادرس هایی که ما ازشون داریم

کوک : زود تر راه بیافتیم، بقیه کار ها رو توی ماشین هماهنگ میکنیم

« تیم بنفش و طلا و دوستان بغیر از صغرا که خیلی لفتش داد و جاش گذاشتیم هم راه افتادن دنبال تهیونگ

باشد که رستگار شوند

امضا : شبح بنفش 💜»

lets chatWhere stories live. Discover now