46

3.6K 585 87
                                    

tae pov

حوله رو نمدار کردم و روی پیشونی جونگ کوک گذاشتم 

وارد اشپرخونه شدم تا براش سوپ اماده کنم ، در یخچال رو باز کردم بیشتر مواد تازه بودن ، حس شیرینی دلم رو پر کرد ، جونگکوک توی این خونه زندگی میکرده ، خونه ای که برای من گرفته بود 

حس شیرینم خیلی دووم نیاورد چون دوباره یاد درد های خودم افتادم ، چقدر عمر زندگی شیرینم توی این خونه کم  بود  

قابلمه رو روی گاز گذاشتم و شروع کردم به خورد کردن مواد غذایی 

پسر احمق بعد ازین که کارش تموم شد بجای اینکه بیاد خونه باباش ، اومد اینجا تا مثلا بقیه رو مریض نکنه ،من که میدونم اون فقط دنبال جلب توجه من بود که البته موفق هم شد

مواد رو توی قابلمه ریختم و بعد از اطمینان از غذا سراغ دارو های جونگ کوک رفتم 

ساعت خوردن دارو هاش رو تنظیم کردم و همه رو روی برگه نوشتم 

دوباره بهش سر زدم تا حوله رو نمدار کنم


-------------

jk pov

با حس خیسی صورتم از خواب بیدار شدم

یعنی یه ادم چقدر میتونه  بدشانس باشه که از سرما خوردگی بمیره و در این حال چقدر خوش شانس باشه که فرشته همراهش شبیه تهیونگ باشه

یه لحظه با خودم فکر کردم ،تهیونگ که بهم پا نمیده الانم که مردم بزار حداقل مخ این فرشته ای که شبیه تهیونگه رو بزنم

:ببخشید شما واکسن هاری زدین

فرشته : چی ؟؟

:اخه چشاتون سگ داره

یک دفعه دردی رو تو بازوم حس کردم، وایستا ببینم مگه نمیگن توی اون دنیا هیچوقت دیگه درد رو احساس نمیکنی

فرشته : یعنی وقتی که حالت بده هم دست از لاس زدن بر نمیداری

اوا صداشم که شبیه صدای تهیونگ

حالا که بیدار شدی ، فعلا نخواب تا 10 دقیقه دیگه سوپت اماده میشه 

بعد ازین که فرشته از اتاق رفت بیرون محکم به صورت خودم سیلی زدم، نه مثل اینکه نمردم 

بلند داد زدم : من هنوز زندم

البته صدام بیشتر شبیه یه جوجه خروس در دوران بلوغ که از قضا خروسک هم گرفته

تهیونگ سراسیمه وارد اتاق شد :چیشد باز؟؟؟ صدات که دوباره گرفت

میخواستم از جام بلند شم تا بغلش کنم ولی تا یکم بلند شدم درد کمرم دوباره ضروع شد و مجبور شدم به حالت قبلم برگردم :آآآآخ کمرم

تهیونگ :تقصیر خودته

: چیش تقصیر منه ، اینکه از اتاق خودم پرتم کردی بیرون و اجازه ندادی پیشت بخوابم یا اینکه شوگا و چانیول شب اونجا لنگر انداختن و اتاق های مهمان رو اشغال کردن؟؟

lets chatWhere stories live. Discover now