۱۷

4.7K 835 47
                                    

تهیونگ: خوش اومدی نونا

سوزی : ممنون

نایون : سلام تِیونگی اوپا

تهیونگ : سلام نایون .... بفرمایید بشینید

سوزی : تغییر دکوراسیون دادی

تهیونگ : کار دوستم جیمین بود

سوزی : توی اون اتاق که نرفتین

تهیونگ : نه نونا ، همینجور که قول دادم اصلا سمتش نرفتم

سوزی: دوستت چی ؟؟

تهیونگ: بهش گفتم وسایل مستجر قبلی اون تو برای همین درش قفل ، وگرنه جیمین دست بردار نبود

سوزی:خوبه ، این تنها شرط رییس ، لطفا زیر پا نزارش

سوزی: نایون توی اتاق فضولی نکن بیا بیرون

نایون بدو بدو از اتاق اومد بیرون : مامی نگا چه خوجله ، اوپا این مال نایونی باجه؟؟

سوزی: نه نایون ، تو نمیتونی وسایل بقیه رو بگیری ، فقط میتونی با اجازه صاحبش باهاش بازی کنی

نایون : اسم خَگوشت چیه تِیونگی؟؟

تهیونگ : اسم خرگوشم جونگو ه

سوزی: جونگو ، اسم جالبیه ، اصولا بچه ها اسم عروسک هاشونو برفی یا فندوق میزارن

تهیونگ : یادم نمیاد چرا همچین اسمی روش گذاشتم ولی میدونم از وقتی خیلی کوچیک بودم دارمش

سوزی : پس برات خیلی مهم

تهیونگ : اره ، مهمه

----------------

سوزی : خیلی شب خوبی بود تهیونگ ، به من و نایون خیلی خوش گذشت

تهیونگ: به منم خیلی خوش گذشت

سوزی: خدافظ تهیونگ

نایون : بای بای اوپا

تهیونگ همونطور که جونگو تو بغلش بود باهاشون خدافظی کرد: خدافظ ، با احتیاط رانندگی کن نونا

بعد از حرکت ماشین سوزی  ، ماشین جیمین سریع جلوی پاش ترمز کرد

جیمین : عجله کن ، وگرنه گمش میکنیم

تهیونگ : خب قراره چیکار کنیم

جیمین اشاره ای به پتو ها و خوراکی های صندلی عقب کرد : تا فردا صبح که بره شرکت کشیک میدیم ، صبح هم تعقیبش میکنیم تا بفهمیم کجا کار میکنه

تهیونگ : تعقیب کردنش رو میفهمم ولی چرا کشیک بدیم

جیمین : تو میدونی ساعت چند میره سر کار ؟؟؟

تهیونگ : نه ولی مطمئنم هیچ شرکتی زود تر از ۷ باز نمیشه

جیمین : تا ۶ میخوابیم ، ۶ بیدارمیشیم کشیک میدیم

تهیونگ: باکت پره ؟؟ بخاریت درسته؟؟؟

جیمین : تو نگران این چیزا نباش ، من فکر همه جا رو کردم

----------------

suga: موچی کجایی ؟؟

chimchim:با تهیونگم بیرونم

suga:نمیای خونه؟؟

chimchim:دل ددی برای موچیش تنگ شده

suga:خودت که میدونی ددی بدون بغل موچیش خوابش نمیبره

----------------

تهیونگ : هی جیمین ، میگم نظرت چیه صبح زود بیایم دنبالش

تهیونگ جیمین رو مخاطب قرار داد ولی دریغ از جوابی از سمت جیمین

تهیونگ: جیمین......هووووی....آآآآآآآآآآآ...... داداش کر شدی ؟؟

وقتی عکس العملی از جیمین ندید تصمیم گرفت تا توی گوشیش سرک بکشه وببینه جیمین با کی چت میکنه که اینقدر غرق شده

------------
suga: دوست داشتم الان اینجا میبودی ، توی بغلم

jimin:منم دوست داشتم تو بغلت باشم و نازم کنی و ببوسیم

suga:الان باید لبات رو گاز میگرفتم

.
.
.
------------
taehyung pov:

مرتیکه خجالت نمیکشه کنار من نشیته داره با یکی دیگه سکست میکنه اصلا خاک تو سر من با این دوست پیدا کردنم

یکی از پتو ها رو از صندلی عقب برداشتم و بعد از تغییر حالت صندلی روی خودم انداختمش

فردا بالاخره میفهمم کیه ..... بعدش چی.... باید باهاش چجوری رفتار کنم..... اگه پیر باشه چی..... نه به اون هیکل نمیخورد ادم پیری باشه ..... اصلا چرا هیچی از خودش بهم نمیگه ..... اونوقت من مجبور نبودم شب تو ماشین بخوابم ...... همش تقصیر اونه

تصمیم گرفتم چت های دیشب رو دوباره بخونم ...فقط و فقط به خاطر اینکه ببینم اطلاعاتی ازش میفهمم یا نه .... فقط بخاطر همین..... وگرنه من  اون حرفا رو دوست ندارم.... اصلانم ازشون خوشم نمیاد......اره فقط همین

دوباره عکسش رو باز کردم

دوباره عکسش رو باز کردم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


لعنتی عجب هیکلی داره .... دوست دارم بهش دست بزنم .....خیلی سفت بنظر میاد .... یعنی بودن تو بغلش چه حسی داره ؟؟....

احمق ..احمق..احمق...

من دارم به چی فکر میکنم

صفحه بستم و تصمیم گرفتم بخوابم

جیمینی پابو .... تو که نمیتونی از دوست پسرت دور باشی چرا همچین پیشنهادی دادی

سولمیت لعنتی خودم .... ازت ممنونم که به زندگیم اومدی

و بعد عالم خواب و رویا....

«اقا با ویمینش سافت شم یا با یونمینش؟؟؟

😍😍😍😍

لعنتی های دوست داشتنی

امضا:شبح بنفش💜»

lets chatWhere stories live. Discover now