Third pov
۳سال بعد
تهیونگ: بدو جونگ کوک ميخوام هر چه زودتر ببينمش
جونگ کوک: باشه باشه وايستاد این 12 تا هدیه ای که خریدی رو تو ماشین جا بدم
تهیونگ: زودباش من ميخوام زودتر بچه هونهان رو ببینم
جونگ کوک: اگه اینقدر که برای دیدن اون توله هیجان داری موقع دیدن من داشتی چی ميشد!!
تهیونگ بوس کوچیکی رو لبای جونگ کوک گذاشت: بیب من همیشه برای دیدن تو شوق و ذوق دارم
جونگ کوک که به بوسه راضی نبود خودش بوسه عمیق و خیسی رو شروع کرد، دست هاشو دور تهیونگ حلقه کرد و اونو به خودش چسبوند
تهیونگ همینطور که توی بغل جونگ کوک گم شده بود دستاش رو گردن جونگ کوک حلقه کرد و در بوسه همراهیش کرد
جونگ کوک: نظرت چیه قبل رفتن کارای دیگه ای هم بکنیم
تهیونگ: نه، مطلقاً نه. الان تنها کاری که میکنیم اینه که بریم خونه هونهان. همین و بس
جونگ کوک: ولی من این پایین مایینا یکم مشکل دارم
تهیونگ: خب اون مشکل خودته عزیزم
----------
لوهان: ته ته
تهیونگ: هیونگ، کجاست؟؟
سهون: سلام، تو اتاق مامان پیششه
تهیونگ بدو بدو به سمت اتاقی که از قبل تو ی چینشش به لوهان کمک کرده بود رفت
تهیونگ: وااای خدای من چقدر ناز، دستاشو نگاه چه کوچولو، دماغش قد نخود دلم میخواد بچلونمش
خانم جئون: اه خدای من علم چقدر پیشرفت کرده، وقتی پسرام کام اوت کردن قید نوه رو زدم ولی الان ببین، اولیش دقیقا جلوی چشمام خوابیده
بقیه هم اومدن توی اتاق بچه و دور تا دور تخت واستادن
جونگ کوک: خیلی خوبه که بچه از اسپرم لوهان هیونگ وگرنه باید یه گربه پوکر دیگه رو هم تو خونه تحمل میکردیم
سهون زد پس کله جونگ کوک: خیر سرت هیونگتم خرگوش زشت
لوهان: برای لقاح مصنوعی هر دوتامون اسپرم اهدا کردیم پس نمیدونیم دی آن ای کدوممون رو گرفته
سهون: و هيچوقت هم نمی خوایم بدونیم، اون بچه هر دوی ماست
خانم جئون: پسر کوچولو های من کی اینقدر بزرگ شدن
با صدای گریه بچه لوهان شیشه شیر از قبل آماده شده رو برداشت تا به دختر کوچولوش غذا بده
تهیونگ: میتونم من بهش غذا بدم
لوهان بچه رو توی بغل تهیونگ گذاشت و شیشه رو دستش داد
YOU ARE READING
lets chat
Fanfiction#complete KookV chat jk:هی بیبی بوی jk: یه عکس از بوتت بفرست v: تو دیگه کدوم خری هستی jk:این طرز برخورد با ددی ایندت نیست v:متوهم😒 jk:اوه بیبی ولی من هنوزم عکس بوتت رو میخوام