۵۰

5K 660 183
                                    

Third pov

۳سال بعد

تهیونگ: بدو جونگ کوک ميخوام هر چه زودتر ببينمش

جونگ کوک: باشه باشه وايستاد این 12 تا هدیه ای که خریدی رو تو ماشین جا بدم

تهیونگ: زودباش من ميخوام زودتر بچه   هونهان رو ببینم

جونگ کوک: اگه اینقدر که برای دیدن اون توله هیجان داری موقع دیدن من داشتی چی ميشد!!

تهیونگ بوس کوچیکی رو لبای جونگ کوک گذاشت: بیب من همیشه برای دیدن تو شوق و ذوق دارم

جونگ کوک که به بوسه راضی نبود خودش بوسه عمیق و خیسی رو شروع کرد، دست هاشو دور تهیونگ حلقه کرد و اونو به خودش چسبوند

تهیونگ همینطور که توی بغل جونگ کوک گم شده بود دستاش رو گردن جونگ کوک حلقه کرد و در بوسه همراهیش کرد

جونگ کوک: نظرت چیه قبل رفتن کارای دیگه ای هم بکنیم

تهیونگ: نه، مطلقاً  نه. الان تنها کاری که میکنیم اینه که بریم خونه هونهان. همین و بس

جونگ کوک: ولی من این پایین مایینا یکم مشکل دارم

تهیونگ: خب اون مشکل خودته عزیزم

----------

لوهان: ته ته

تهیونگ: هیونگ،  کجاست؟؟

سهون: سلام،  تو اتاق مامان پیششه

تهیونگ بدو بدو به سمت اتاقی که از قبل تو ی چینشش به لوهان کمک کرده بود رفت

تهیونگ: وااای خدای من چقدر ناز،  دستاشو نگاه چه کوچولو، دماغش قد نخود دلم میخواد بچلونمش

خانم جئون: اه خدای من علم چقدر پیشرفت کرده،  وقتی پسرام کام اوت کردن قید نوه رو زدم ولی الان ببین،  اولیش دقیقا جلوی چشمام خوابیده

بقیه هم اومدن توی اتاق بچه و دور تا دور تخت واستادن

جونگ کوک: خیلی خوبه که بچه از اسپرم لوهان هیونگ وگرنه باید یه گربه پوکر دیگه رو هم تو خونه تحمل میکردیم

سهون زد پس کله جونگ کوک: خیر سرت هیونگتم خرگوش زشت

لوهان: برای لقاح مصنوعی هر دوتامون اسپرم اهدا کردیم پس نمیدونیم دی آن ای کدوممون رو گرفته

سهون: و هيچوقت هم نمی خوایم بدونیم،  اون بچه هر دوی ماست

خانم جئون: پسر کوچولو های من کی اینقدر بزرگ شدن

با صدای گریه بچه لوهان شیشه شیر از قبل آماده شده رو برداشت تا به دختر کوچولوش غذا بده

تهیونگ: میتونم من بهش غذا بدم

لوهان بچه رو توی بغل تهیونگ گذاشت و شیشه رو دستش داد

lets chatWhere stories live. Discover now